تصنیف عایشه بررسی کتاب: سرزمینی به یاد می آید

ترکیبی از افسانه ای و سیاسی به این رمان بنگلادشی در ترجمه اهمیت ویژه ای می بخشد

شیخ مجیب رحمان ، ایندیرا گاندی ، نخست وزیر هند را در مارس 1972 به اعضای کابینه خود معرفی کرد. (آرشیو اکسپرس)

هرکسی کتاب تصنیف عایشه از آنیسول هوکه (Ayesahamangal در بنگلای اصلی) را بخواند ، اگر دو مورد را در نظر داشته باشد ، از این کتاب بیشتر لذت خواهد برد. افسانه مردمی مناشامنگال-داستان مناشا الهه مار و برخورد او با چند سعوداگر ، پسرانش و از همه مهمتر عروسش بهولا که شوهرش لاخیندر را با ارادت خود به زندگی باز می گرداند ، داستانی است که در سراسر جهان ادامه دارد. هم در مناطق بنگال روستایی و هم بنگلادش بسیار محبوب است (هر دو مناطق آلوده به مار هستند و نباید فراموش کرد که ماناشا الهه مار است). زمینه اصلی دیگر رمان مورد بررسی کودتای بنگلادش در 1977 با سرنگونی و ترور شیخ مجیب رحمان و خانواده اش است. بسیاری از سربازان و افسران نیروی هوایی بنگلادش دستگیر و به دار آویخته شدند و هیچ کس از سرنوشت آنها باخبر نشد تا اینکه در سال 1997 ، زیدالحسن ، خبرنگار روزنامه بنگلادش ، Bhorer Kagoj ، مجموعه ای از داستانها را در مورد کودتا و پس از آن به اجرا گذاشت.



این زمینه ، آمیزه ای از افسانه ای و سیاسی است که به تصنیف عایشه اهمیت ویژه ای می بخشد. این رمان با نامه ای که عایشه دریافت می کند آغاز می شود مبنی بر اینکه شوهرش جنرال عابدین به اتهام… کودتای نظامی در ارتش در 2 اکتبر 1977 به اعدام محکوم شده است. بسته دیگری شامل لباسهایی که او پوشیده بود و مبلغ کمی پول تحویل پستچی دنیای عایشه متلاشی شده است. بدون درآمد و دو فرزند کوچک برای تربیت ، آینده او مبهم به نظر می رسد.



تصنیف عایشه توسط آنیسول هوکه (ترجمه اینام احمد به انگلیسی)

اما تاب آوری او قابل توجه به نظر می رسد. شیوه ای که او خود را تثبیت می کند و با استفاده از تحصیلاتش می تواند از راه معیشتی برخوردار شود ، تا حدی به استقلال مالی برسد ، عزم و اراده ای را نشان می دهد که کمتر از بهولا نیست. نه ، او نمی تواند شوهرش را از مرگ پس بگیرد ، چنین چیزی در زندگی واقعی اتفاق نمی افتد. اما تراژدی او را قوی و توانمند می کند تا بتواند بهتر کنار بیاید و با فقدان شخصی خود کنار بیاید. کسی اشکهای پشت پرده را نمی بیند ، غم او بسیار خصوصی است. این منتقد احساس می کند که او بهولا امروزی است ، نمی تواند شوهرش را به زندگی بازگرداند ، اما مصمم است در سالگرد مرگ قبرستان او (هر چند قبرها مشخص نشده اند) دیدن کند ، و شاید برخی از آیین ها را به عنوان نشانه ای رعایت کند. به احترام همسر مرحومش به نحوی ، یکی صحنه ای را در حیدر ویشال بهاردوای به یاد می آورد ، هنگامی که قهرمان داستان سرانجام قبر پدرش را پیدا می کند که مدتی بود گم شده بود و نماز خود را در آنجا اقامه می کند.



داستان عایشه فقط داستان از دست دادن و اندوه یک زن نیست. این دوره تاریکی را در تاریخ بنگلادش به نمایش می گذارد که در آن تلاش شده بود همه چیزهایی که مجیب رحمان برای آن ایستاده بود و برای آن جنگیده بود از بین برود. هوک در گفتگو با اینام احمد ، مترجم می گوید که در آن زمان در دانشگاه بوده است ، وقتی که ارتش توسط کشور اداره می شد و مانند دیگران به جنبش خواستار دموکراسی پیوست. برای نقل قول ، من برای دموکراسی نوشتم. من فکر می کردم یکی از راه های بازگرداندن دموکراسی از طریق ادبیات است.

نگاهی به ادبیات کشورهای آمریکای لاتین که در آن دیکتاتورهای نظامی تا راه انداختن صدای مخالفان این کار را انجام داده اند ، این را اثبات می کند. ابزارهای ادبی مانند رئالیسم جادویی ، ترکیب افسانه و واقعیت و سایر موارد برای جلب توجه به واقعیت تاریک اما به صورت مایل به گونه ای استفاده می شد که خارج از درک دیکتاتور بود. با نگاهی به تصنیف عایشه ، در زمینه وسیع تر ، می توان دریافت که این همان چیزی بود که هوک با آوردن داستان بهولا و آمیختن آن با وقایع زندگی عایشه ، این را مد نظر داشت. زمینه نیمه اسطوره ای آن را فراتر از محلی می برد که از یک سو جذابیت آن را تعمیم می دهد و از سوی دیگر ، در صورت بروز چنین موقعیتی ، آن را از سانسور نجات می دهد. در پایان ، باید کیفیت ترجمه را ستایش کرد. احمد نه تنها یک داستان بلکه یک محیط فرهنگی اجتماعی و مهمتر از همه ، یک دوره آشفته سیاسی را به زبانی ارائه کرده است که اخیراً برچسب خارجی خود را از دست داده است.