توسط چشتا راجورا
هنگامی که هانی سینگ نه چندان مورد علاقه ما، شنبه های کودی دیگری را ارائه می کند، همه ما «لیبرال ها» در شهر خشم خود را از شیوه ای که خواننده زن را شیء می کند به اشتراک می گذاریم. عصبانیت ما به حدی دیگر می رسد. ما می دانیم که این کاملاً نفرت انگیز است و بنابراین یکصدا قیام می کنیم.
اما AIB Knockout Roast. یه جورایی خیلی خوب از گلوی ما سر خورد. چرا؟
اوه، بیا، این یک 'شوخی' بود. بله، ژانر کمدی به شما این امکان را می دهد که خیلی کارها را انجام دهید و از آن دور شوید. نویسندگان و نمایشنامه نویسان از زمان های بسیار قدیم از کمدی به عنوان مناسب ترین ژانر برای براندازی اقتدار و برجسته کردن اعمال نادرست دولت و جامعه استفاده می کردند.
اما وقتی AIB Roast را تماشا کردم، خندیدم، مطمئناً انجام دادم، اما با سکسکه. خندیدم، نه به شوخی ها (اگر وجود داشته باشد)، بلکه به جسارت محض و سهولت بیان بعضی چیزها. خندیدم اما با ناراحتی. صدایی در گوشم مرا به جایی نیشگون گرفت. نمی توانستم بخندم و بخوابم. تلاش کردم تا بفهمم چرا خندیدم و هنوز احساس ناراحتی می کردم.
چه اشتباهی در این کمدی رخ داد که بیش از آنچه که شایسته بود مورد توجه قرار گرفت؟
خربزه چه شکلی است
برای بسیاری، این یک اقدام لیبرال بود. برای بسیاری دیگر، پیشرو. لیبرال. یک کلمه فانتزی برای جامعه مدرن چه چیزی «لیبرال» است - اینکه بتواند فضایی برای انجام «هر کاری» که کسی بخواهد ایجاد کند؟ فحش - الفاظ رکیک. آره. آیا توانایی استفاده از دشنام به طور آشکار آزاد است؟ سوال اینجا ترس از جنسیت و بدن ما نیست. دشنام و کلمات توهین آمیز، اگر رمزگشایی شوند، در واقع گامی به سوی «عینیت سازی» بیشتر اعضای بدن ما هستند. ما چیزی جز یک جفت بیضه نیستیم. چه چیزی در مورد فحش دادن وجود دارد که به اصطلاح محافظه کاران و سنت گرایان را که ما دوست داریم به آنها برچسب بزنیم، ناراحت می کند، در حالی که لیبرال های همکار آشکارا از کلمه F استفاده می کنند؟
چون درد داره وقتی رومئو کنار جاده ای به من می گوید بمب، درد می کند. وقتی می شنوم که مردی دیگری را #*%&%& صدا می کند، درد می کند. چرا می خواهم در معاینه ام الاغ بنویسم نه باسن؟ زبان جاده ای لغزنده است. سوال بزرگتر این است که این لیبرال چقدر رادیکال است؟ بیایید این موضوع را به درستی درک کنیم. آیا این که بتوانیم کسی را آشکارا در خیابان ها سوراخ های مختلف بدن صدا کنیم، نشانه پیشرفت است؟ چه «پایان رادیکالی» در ذهن داریم؟
دومین. می گویند همه این کارها برای خیریه انجام شده است. آیا لازم است برای جمع آوری صدقه به کسی بیضه خطاب کنیم؟ آیا مخاطب تنها زمانی برای پرداخت هزینه های خیریه می آید که بداند غذای آزادانه خوبی برای فکر کردن به دست می آورد؟
سوم. این نمایش همچنین شاهد جوک های نژادی زیادی بود که در مورد مرد تاریک ساخته شد. چرا؟ مثل این است که در میان انبوهی از مردها باشم که به من می خندند و می گویند تو زن هستی پس آشپزی می کنی و من ناراحت می شوم در حالی که می خواهند غرفه هایشان را تمیز کنند و می گویند این به شوخی بود، آیا حس نداری شوخ طبعی؟ آره. اولین پیش نیاز طنز، همذات پنداری است. اگر لطیفه ای بسازید که هیچ کس آن را درک نکند، شوخی شما از بین می رود. پس بی خطر بازی می کنیم و جوک های قدیمی سردارجی یا طنز سیاه را می شکنیم تا عمومیت داشته باشیم! وای. پیشرفت.
چهارم. باید برای کاران جوهر برای بیرون آمدن از کمد کف بزنیم، آهسته کف بزنیم. اما بیایید در این مورد تجدید نظر کنیم. شماره یک. چرا تمایلات جنسی و ترجیحات جنسی یک نفر اینقدر برای ما نگران است؟ شماره دو. چقدر این همجنس گرایی نامشخص است؟ چرا کاران موافقت کرد که بیرون بیاید و بتواند چیزی شبیه این را بگوید، این موقعیت من است، رانویر در فضای 'کمیک'؟ آیا باید خوشحال باشیم یا نگران؟
پنجم. ما لیبرال ها آزادی بیان خود را دوست داریم. ما قدرت قلم و قدرت مایک را جشن می گیریم. اما چه کسی تضمین می کند که هیچ چیز و همه چیز گفته نشود؟ این آزادی از کجا متوقف می شود و مسئولیت از کجا شروع می شود؟ به نام آزادی بیان، ابتذال، فحاشی، عینیتسازی، خشونت ذهنی-کلامی، چه چیزی را قرار است در فضای عمومی اجازه دهیم؟ به همین دلیل ما سکس تولد، خطوط تار و چشمان آبی را داشته ایم.
درختان صنوبر و چوب پنبه یکسان هستند
ششم. مخاطبان. مخاطبان در حال رشدی هستند که آماده اند تا آخرین ذره سرگرمی را از چنین منابعی ببلعند. در فضای عمومی دموکراتیک، آزاد و لیبرال، این مصرفگرایی و خشونتهای ذهنی و کلامی، چیزی به ذهن ما میزند. با تولید و مصرف این مصرف گرایی به سمت کدام ملت مترقی لیبرال رادیکال حرکت می کنیم؟
هفتم. دشنام دادن ماهیتی خشونت آمیز ذاتی دارد. مردم در حالت خشم، آخرین لایه نجابت را با توسل به «مکس و بکس» از بین میبرند. در یک وضعیت ذهنی آرام، ما هرگز به این تعریف از «آزادی» متوسل نمیشویم.
مهم نیست که چقدر در مورد حقوقم صریح هستم، من همان انسانی هستم که هر بار که رابطه جنسی تولد در باشگاه من انجام می شود، احساس ناراحتی می کند. یا شاید وقتی ماشینی با برچسب پلیبوی در عقب از کنار ریکشا من تصادف میکند، با صدای بلند Bhen**** Sutta که از ووفرها وزوز میکند.
چشتا راجورا انگلیسی (Hons) خود را از کالج Daulat Ram، دانشگاه دهلی دنبال می کند. نظرات بیان شده توسط نویسنده شخصی است