عصاره کتاب: پشیمانی های کاوری بامزی-راهنمای زنان بدون گناه برای زندگی خوب

کاوری بامزی روزنامه نگار در جدیدترین کتاب خود بدون احساس پشیمانی به گناهی که زنان با آن روبرو هستند می پردازد ، زیرا او شیوه ای از زندگی را بیان می کند که در آن زنان احساس گناه نمی کنند.

Kaveree Bamzai ، Kaveree Bamzai ، Kaveree Bamzai ، Kaveree Bamzai ، عصاره کتاب ، عصاره کتاب Kaveree Bamzai ، هند اکسپرس ، اخبار اکسپرس هندمنتشر شده توسط HarperCollins India ، در اینجا عصاره ای از آن است. (منبع: Amazon.in)

احساس گناه برای زنان نیازی به معرفی ندارد. همه آنها احساس گناه را می دانند. آنها آن را با خود حمل می کنند و اغلب از آن رنج می برند. کاوری بامزی روزنامه نگار در جدیدترین کتاب خود به این موضوع پرداخته است بدون پشیمانی: راهنمای زنان بدون گناه به یک زندگی خوب او شیوه ای از زندگی را مشخص می کند که در آن زنان نیازی به احساس گناه ندارند. منتشر شده توسط HarperCollins India ، در اینجا عصاره ای از این کتاب است.



اینجا بخوانید.



پدرم غالباً عصرها در بیشتر سالهای مدرسه ام به خانه می آمد. نمی توانم تصور کنم که مادرم چگونه این کار را کرد ، اما من و برادرم را هر روز صبح در تابستان (5:30 صبح در زمستان) ساعت 5 صبح بیدار می کرد ، صبحانه برای ما می پخت ، ما را به ایستگاه اتوبوس می رساند ، ما را در ساعت 1.30 بعد از ظهر می برد. ناهار را برای ما آماده کنید ، از جمله یک بطری کوکاکولا برای من ؛ تا اینکه جورج فرناندز پس از به قدرت رسیدن حزب جاناتا ، شرکت را از کشور خارج کرد. سپس او ما را چند ساعت بعد از ظهر به حال خودمان رها می کرد در حالی که چرت کوتاهی می زد ، این بدان معنا بود که برادرم از همسایگی سرگردان می رفت تا با بهترین دوستش کریکت بازی کند ، در حالی که من تخته سیاه را بیرون می ریختم ، لباس می پوشیدم. ساری مادربزرگم و تظاهر به معلم مدرسه. با فرا رسیدن غروب ، ساعت 5 بعد از ظهر به معنای تکلیف در میز غذاخوری با مادرم بود که شام ​​ما را می پخت و ما تا ساعت 9 شب قبل از خوابیدن می خوابیم. در بیشتر روزها ما به سختی پدر خود را می دیدیم ، که بعداً در زندگی یکی از دوستان ما شد ، هنگامی که شب ها را با دوستان خود کنار گذاشت.



تصاویری از گل های مختلف را نشان دهید

آخر هفته ها اجازه داشتیم کمی دیرتر بیدار باشیم ، فقط به این دلیل که پدربزرگ و مادربزرگمان از مادرم خواسته بودند که غذای خوبی برای آنها بپزد تا آنها بیایند. این یک خانواده پاندیت کشمیری به این معنی بود که یک غذای خوب حداقل برای دو نوع غذای گوشت گوسفندی ، و همچنین برنج ، یک ظرف سبزیجات و دال مناسب بود. با این حال ، من به یاد نمی آورم که مادرم هرگز شکایت کرده باشد ، و این تنها زمانی بود که مدتی را صرف بررسی زندگی او به عنوان یک زن جوان کردم.
به جای مراقب اصلی من ، متوجه شدم که او چقدر فدا کرده است. نه مانند مادر پورتنوی ، که Terri Apter در 'Difficult Mothers: Understanding and غلبه بر قدرت آنها' به عنوان 'قدیس حامی ایثار و یکی از تولید کنندگان برجسته و بسته بندی کننده گناه در زمان ما' توصیف کرد. تصاویری از مادرم وجود دارد ، فقط بیست وقتی که او ازدواج کرد ، بیست و یک وقتی که او برادرم را داشت و بیست و چهار وقتی که من را داشت ، نگاه می کرد
دوست داشتنی با موهای بسته شده در یک نان ، در یک سارافون ابریشمی دیافان ، او هنوز در چمدانی در جایی دارد ، کنار پدرم ، که همه اش گرگوری پک بود ، عینک تیره و کراوات.

مادرم به عنوان یک زن جوان در دانشکده دولتی برای زنان ، سرینگر ، داستانهایی را برایم تعریف می کرد که برای تماشای فیلم با خواهرانش در سالن فیلم Regal یا کپی جدیدترین مدهای churidar-kurta از فیلم های Asha Parekh یا سایرا بانو. آمدن او به دهلی ، سازگاری با زندگی پدرم ، مدیر اجرایی جوان که هنوز با پدر نسبتاً زورگوی خود که یک بوروکرات ارشد در دولت جواهر لعل نهرو بود زندگی می کرد ، نباید آسان بود ، اما ما نتوانستیم آن را بشنویم. او موفق شد به برادر شوهرش که غیر ورزشی و بسیار جوانتر است نحوه بازی هاکی را بیاموزد ، آشپزی را با رعایت کمک مادرشوهرش آموخت و نحوه سرگرمی بلند و قدرتمند سرزمین را فهمید (مهمانانی مانند DP Dhar و PN Dhar ، اعضای اصلی آنچه در آن زمان مافیای کشمیری نامیده می شد در اطراف خانم ایندیرا گاندی). تنها چیزی که شنیدیم این بود که باید سخت کار کنیم ، خوب کار کنیم
از نظر تحصیلی ، و مشاغل خوب پیدا کنید.



در مورد من ، من اجازه ورود به آشپزخانه را نداشتم ، حتی زمانی که مادرم به وضوح می توانست با کمک انجام دهد. بیشترین کاری که به من اجازه داد این بود که برای مهمانان قهوه درست کنم. او کاملاً واضح بود که من باید حرفه ای داشته باشم و حتی شغلی را برای من انتخاب کرد - خدمات اداری هند. این یکی از پشیمانی های دائمی اوست که من به جای آن روزنامه نگاری را انتخاب کردم اما با توجه به اینکه استقلال مالی هدف او بود ، او احساس می کند که من خیلی بد عمل نکرده ام. تقریباً همه زنان موفق شاغل که با آنها صحبت کرده ام از تأثیر بسیار زیاد مادرانشان یاد کرده اند. اسمریتی ایرانی ، وزیر اتحادیه ، از مادرش صحبت می کند ، که در مشاغل مختلف کار می کرد ، از یک معلم گرفته تا یک خانه دار هتل ، می خواهد سه دخترش سخت و بی باک بزرگ شوند. روهینی نیلکانی ، نیکوکار ، مادرش را به یاد می آورد ، دانشمند سانسکریت و مراتی ، که تا آخرین روز زندگی اش علاقه وافری به سیاست داشت. نیلکانی جوان در دهه هفتاد زمانی که در رشته ادبیات فرانسه در کالج الفینستون ، بمبئی تحصیل می کرد ، مورد توجه قرار گرفت.



اشکال کوچک سیاه رنگ با دو آنتن

طراح مد آنیتا دانگره قدرت مادرش و زنان خانواده مشترکی را که در آن بزرگ شده بود ، در جیپور به یاد می آورد. 'مامان های من بهترین میزبان جهان بودند. شیوه زندگی آنها اثری عمیق بر من گذاشت. آنها دائماً خانواده مشترک را اداره می کردند ، هیچ وقت مرخصی نداشتند و هرگز شکایتی نداشتند. والدینش درست قبل از اینکه دانگر به دانشگاه برود به بمبئی نقل مکان کردند و او به یاد دارد که هر زمان می تواند پنج دوست را به خانه بیاورد و مادرش همیشه یک میان وعده و لبخند آماده دارد. او به یاد می آورد: 'او سه پسر و سه دختر بزرگ کرد و هنوز وقت داشت برای ما لباس بخیه کند.'

بارها و بارها ، مادران به عنوان الگوهای نقش تقریباً در زندگی هر زنی هستند. ویدی دوگال ، وبلاگ نویس Momspresso ، می گوید که الگوهای او مادرش ، که دارای یک سالن زیبایی است ، و خواهرش که معلم است ، هستند. آنها به من الهام می بخشند که چگونه بین حرفه ها و خانواده خود تعادل ایجاد کرده اند. آنها هویت خود را ایجاد کرده اند و بسیار معتقدند و در عین حال خانواده خود را محکم با عشق و مراقبت خود پیوند می دهند.



دوگال پس از ازدواج به عنوان معلم ابتدایی کار می کرد و پس از سه سال کار به عنوان معلم ، به عنوان گریمور و آرایشگر در سالن مادرش شروع به کار کرد. این حرفه رویایی من بود. من عاشق آرایش کردن عروس ها بودم و دوست داشتم وقتی در آینه به خودشان نگاه می کردند ، چهره آنها روشن شد. بهترین بخش حرفه من این بود که وقتی موهایم را کوتاه می کردم یا ظاهر آنها را تغییر می دادم ، شادی را در چهره آنها می دیدم. او بعد از به دنیا آمدن دختر کوچکترش این کار را رها کرد و اکنون مادر خانه نشین است. (SATM) و یک وبلاگ نویس. یکی دیگر از وبلاگ نویسان ، دیپا جایشینگ ، که به عنوان دستیار اجرایی مجموعه ای از کارفرمایان دست از کار کشید و بلاگر شد و اکنون SATM در امارات متحده عربی است ، می گوید که همیشه مادرش را تحسین می کرد ، که نوزده سال در دولت کار می کرد. بخش پستی



او دلیل قوی بودن من است. او همیشه مسئولیت ها را با پدرم در میان گذاشته است و هرگز اجازه نداده است کسی به فرزندان دختر خود کمتر فکر کند. او همه ما را به یک اندازه بزرگ کرده است. فرقی بین دختر و پسر نیست. آنچه را دوست داشتیم به ما آموختند و هرگز مجبور نشدیم برخلاف میل خود برویم. به همین دلیل است که مادران WOW هستند -
مادرم وارونه است. »حالا ، به نوبه خود ، جایزه همه چیز را که در مورد زن بودن از مادرش آموخته است به دختر چهار ساله اش آموزش می دهد.
1. شما کمتر از یک مرد نیستید.
2. همه چیز را می توانید به راحتی در خانه و محل کار مدیریت کنید.
3. فرزندان شما مستقل بزرگ می شوند و آنها می دانند.
ارزش تحصیل ، زمان و هزینه
4. زندگی ساده ، تفکر بالا باید شعار شما باشد.
5- با خود با عشق و احترام رفتار کنید.
6. هیچکس نباید به شما بگوید که شما از آنها کمتر هستید.