مرور کتاب-کیسینجر: 1923-1968: ایده آل گرای

اگر جلد اول زندگینامه نایل فرگوسن درباره هنری کیسینجر را ارائه می کرد ، اگر او را به تجزیه و تحلیل کیسینجر ارائه می کرد ، بهتر به موضوع می پرداخت.

کیسینجر ، جرالد فورد ، هنری کیسینجر ، کتاب بوسه کینجر ، نقد کتاب ، پراتاپ باانو مهتا ، کتابهای جدید ، آخرین نقد کتابرئیس جمهور جرالد فورد (سمت چپ) و وزیر امور خارجه هنری کیسینجر ، در محوطه کاخ سفید ، اوت 1974. (توماس جی اوهالوران ؛ منبع: کتابخانه کنگره ، ایالات متحده. LC U9 29987 19)

عنوان: کیسینجر: 1923-1968: ایده آلیست
نویسنده: نایل فرگوسن
ناشر: آلن لین (کتابهای پنگوئن)
صفحات: 936
قیمت: 2067 روپیه



با خواندن جلد اول از گزارش فوق العاده و بسیار جذاب نایل فرگوسن در مورد نیمه اول زندگی هنری کیسینجر ، نمی توانید از خود بپرسید که اگر فرگوسن بیشتر فضیلت های کسینجر و تعداد کمی از رذایل او را در نظر می گرفت ، آیا این کتاب م effectiveثرتری بود؟ در بهترین حالت ، نوشته های خود کیسینجر می تواند به طرز حیرت انگیزی در تجزیه و تحلیل آنها بی نظیر باشد. آنها ترکیبی ماهرانه از پرتره روانشناسی بی دریغ ، منطق سیاسی تند ، در برابر جارو های بزرگتر تاریخ ، با چشم تیز هم به کنایه و هم تراژدی ، و به سبکی منتقل می شوند که مقاومت در برابر جذابیت های آن دشوار است. به عنوان مثال ، این ترکیب غیرقابل مقاومت در مقاله ای فوق العاده درباره بیسمارک ، 'انقلابی سفید' ، مشهود است. اما کیسینجر همچنین می تواند گریزان باشد و حقایق حیاتی را مسدود کند. فرگوسن به هیچ وجه یک زندگینامه نویسی بدون انتقاد نیست. بحث او درباره کتابی که کیسینجر را به عنوان یک فرد مشهور ، سلاح های هسته ای و سیاست خارجی ، به عنوان مثال ، به شیوه ای ظریف ، تبدیل کرد ، استدلال آن کتاب را نسبتاً کم می کند. اما آنقدر انرژی فرگوسن برای برائت از کسینجر از اتهامات مختلف صرف می شود که او به مهارت های خود آسیب نمی رساند. او در تجزیه و تحلیل خود نسبت به خود کیسینجر بی تأثیرتر نمی شود.



این یک کتاب قدرتمند ، جذاب و فوق العاده است. فرگوسن به آرشیو حیرت انگیز مقالات کسینجر دسترسی پیدا کرد و بر نتیجه نهایی کنترل کامل داشت. این کتاب تقریباً دارای سه موضوع است: زندگی اولیه کیسینجر ، رشد فکری و پیشرفت او به عنوان یک چهره مشهور فکری ، و تبدیل او به یک شخصیت اصلی سیاست ، به ویژه در راه رسیدن به ویتنام. جذاب ترین بخش های این زندگی نامه مربوط به دوران اولیه زندگی کسینجر است. پرتره فرگوسن از دورانی که کیسینجر در آن رشد کرد استادانه است: دوران کودکی او و تبعید از شهر فورت در آلمان ، چالش های بزرگ شدن و جذب در نیویورک ، تجربیات کیسینجر در زمان جنگ و نقش او در ضد اطلاعات در آلمان پس از جنگ. این بخش از کتاب در سطوح مختلف موفق است. این ادای احترام بزرگی به مهارت های ادبی فرگوسن است - توانایی او در استفاده از جزئیات گویا به نحو احسن این محیط را زنده می کند و در چند فصل ماهرانه ، همه دگرگونی ها و وحشت های اوایل قرن 20 پیش روی ما آشکار می شود.



اما این بخش به دلیل خود کیسینجر بسیار تکان دهنده است. او در طول جنگ نامه هایی می نوشت که تأثیر بسزایی در آنها داشت. شما یک جوان قابل توجه را مشاهده می کنید که شاهد فجایع قرن بیستم با حس ظرافت اخلاقی و قاطعیت و حتی سکوت است. فرگوسن نسخه خطی دو صفحه ای به نام 'یهودی ابدی' را کشف کرده است که مدت کوتاهی پس از برخورد کسینجر با اردوگاه کار اجلم در احلم نوشته شده است. فرگوسن قضاوت خوبی دارد که می تواند بدون هیچ نظری آن را بازتولید کند. حتی کسانی که با هولوکاست یا سایر جنایات آشنا هستند ، تشخیص خواهند داد که بشریت نمی تواند دوباره خود را در آینه نگاه کند. اما جنگ همچنین احساس بازیگران غم انگیز جهان را تقویت می کند. گزارش زندگی اولیه کیسینجر همچنین به دلیل ظرفیت فوق العاده کیسینجر برای خودآزمایی است. در اینجا ، به عنوان مثال ، نامه ای به والدینش وجود دارد ، جایی که کیسینجر شکایت می کند که شرایط خانواده اش مرا مجبور کرده است نگرشی را که امروز دارم ، از خود دور نگه دارم ، کمی کنایه داشته باشم ، نگرشی که برای جلوگیری از طرد شدن قبل از وقوع آن طراحی شده است. اما آنچه کیسینجر را بسیار جالب می کند علاقه فوق العاده او به همه جنبه هایی است که کانت آن را چوب کج بشریت نامیده است. چیزی که بیشتر در مورد کیسینجر نظر شما را جلب می کند توانایی شگفت انگیز او در کنجکاوی و دوست داشتن زندگی در همه جنبه های آن است. بلکه توانایی جدا شدن و تجزیه و تحلیل خود را نیز دارد. زندگی می تواند بیش از حد از دانش جان سالم به در ببرد.

بخش دوم بیشتر به حرفه عمومی کیسینجر می پردازد - روزهای او در هاروارد ، پیشرفت او به عنوان یک آکادمی مشهور ، توانایی فوق العاده او برای تبدیل شدن به یک گفتگوی قوی در بحث های عمومی. این بخش یک تاریخ شگفت انگیز از بحران های کلیدی در جنگ سرد ارائه می دهد و درمان بحران های کوبا و برلین با هم ، بحث جالبی را در مورد بحث هسته ای روشن می کند. به طور غیرمعمول ، تبدیل شدن به یک شخص مشهور ، مسیر کیسینجر برای رسیدن به قدرت بود و نه برعکس. شگفت آور است که چگونه در اوایل زندگی او به شخصیتی تبدیل شد که به طور علنی با او درگیر بود ، حتی کاریکاتور و تحقیر شد ، به ویژه به عنوان دکتر استرنجلوو به دلیل حمایت از تسلیحات هسته ای تاکتیکی. همیشه این یک معما بوده است که چرا کسینجر به عنوان مرجع ضروری در بسیاری از قرن بیستم تبدیل شد. من فکر می کنم بخشی از پاسخ در اینجا آشکار است: هیچ س questionالی وجود ندارد که حتی وقتی کیسینجر اشتباه می کند ، روش او برای بیان چیزی وضوح قابل توجهی را در مورد مسائل ایجاد می کند. او این ظرفیت را دارد که منطق یک بحث را هرجا که ممکن است منجر شود ، دنبال کند. غریزه او - مبنی بر این که هیچ گزینه ای ، از جمله وحشتناک ترین مواردی که می توان در مورد آنها فکر کرد ، نباید زودتر از میز کنار گذاشته شود - یک ذکاوت بی رحمانه ای در این باره دارد. اما این امر به پاکسازی مخاطرات اخلاقی نیز کمک می کند. حتی مخالفان او نیز از طریق محاسبه با او به وضوح اعتقادات خود پی می برند. سومین پایانی به مشارکت فزاینده کیسینجر در ویتنام می پردازد.



درختان بلند و نازک با رشد سریع

اما آیا همانطور که فرگوسن می گوید کسینجر یک ایده آلیست است؟ فرگوسن در طرح این س questionال به نحوی به موضوع خود آسیب می رساند. توصیه خود کیسینجر این است که از ساختارهای ساده دوتایی دوری کنید. این حقیقت که عناوینی مانند اخلاق ماکیاولی یا رئالیسم کانت اکسی مورن نیستند ، نشان می دهد که شکاف واقع گرایانه-ایده آلیستی همانطور که در روابط بین الملل آمریکا تفسیر شده است ، اغلب مهم نیست. تلاش فرگوسن برای بازی در نقش وکیل فلسفی و نه مورخ از جهات دیگری نیز نتیجه معکوس دارد. او ایده آل گرایی را این ایده می داند که واقعیت مستقل از تصور ما از واقعیت وجود ندارد. اما او فراموش می کند که برای ایده آلیستها در مفهوم فلسفی ، این یک گزارش متعالی از همه دانش است. به پروژه تجربی واقعیت شکل دهنده ادراک اشاره نمی کند. شواهد دیگر او این است که کسینجر خود ماکیاولی و بیسمارک را نادیده گرفته است. اما لازم نیست به خواندن باطنی اعتقاد داشته باشید تا این نفی ها را با دانه ای نمک انجام دهید. من شک دارم که حتی ماکیاولی هم می پذیرفت که ماکیاولیست است.



اما به طرز وحشتناکی ، معرفی خود فرگوسن بازی را از بین می برد. او می نویسد: استدلال هایی که بر از دست دادن جان در کشورهای حاشیه ای استراتژیک تمرکز می کنند - و راهی برای توصیف آرژانتین ، بنگلادش ، کامبوج ، شیلی ، قبرس و تیمور شرقی وجود ندارد - باید در برابر این س testedال آزمایش شود: چگونه در هر مورد ، تصمیم جایگزین بر روابط ایالات متحده با کشورهای استراتژیک مهم مانند اتحاد جماهیر شوروی ، چین و قدرتهای بزرگ غربی تأثیر گذاشته است؟ او از این واقعیت می گذرد که دو مورد از این کشورها نسل کشی را تجربه کرده اند. س Theال مرتبط این است که آیا حتی پس از در نظر گرفتن اهداف استراتژیک ایالات متحده ، آیا می توان رنج فوق العاده در این کشورها را به حداقل رساند؟ و او با ادعای خود کسینجر مبنی بر اینکه این کشورها از نظر استراتژیک حاشیه ای نبوده اند ، تناقض دارد. از این گذشته ، همانطور که فرگوسن روشن می گوید ، این کشورها بخشی از برنامه شوروی برای منزوی کردن ایالات متحده خواهند بود. و به نوبه خود ، همانطور که کیسینجر استدلال می کند ، اینها مکانهایی هستند که ایالات متحده می تواند قدرت خود را نشان دهد. فرگوسن تقریباً ادنائور را به دلیل پذیرش تقسیم آلمان مورد انتقاد قرار می دهد. در حالی که دیدگاه کیسینجر مبنی بر اینکه می توان سلاح های هسته ای تاکتیکی را برای ایجاد آلمان متحد در نظر گرفت ، موضع ایده آلیستی تلقی می شود.

جلد دوم بی شک وفاداری فرگوسن را بیشتر آزمایش می کند. اگر کیسینجر را تحت تجزیه و تحلیل کسینجر قرار دهد ، مهارتهای خارق العاده او به عنوان یک مورخ بهتر ارائه خواهد شد.