عشق بی رحم

داستانی در مورد مصیبت های یک زن جوان که با زمانه ما طنین انداز می شود، اما در شکل می لنگد

عشق بی رحمشیرکار
آنا برنز
فابر و فابر
368 صفحه
1560 روپیه

یک روز، هنگامی که یک دختر نوجوان ناشناس در حال قدم زدن و خواندن در شهری ناشناس در ایرلند شمالی است، میلکمن ماشین خود را جلوی او می‌کشد و به او پیشنهاد می‌کند که بالابر کند. او همانطور که شیرفروش را درک می کند ، شیر دوش نیست ، اما در شهری پر از خشونت و بی اعتمادی به این نام معروف است. و با خودروهای بمب گذاری شده، هواپیماربایی ها و مردان با ماسک های هالووین طبقه بندی شده است. شیرمرد، مردی بسیار مسن تر، صبورانه، اما بی وقفه او را تعقیب می کند. این باعث ایجاد شایعه ای در مورد رابطه آنها می شود - چگونه سن 18 و 43 سالگی در کنار هم نفرت انگیز است و طبیعتاً چگونه باید همه آنها مقصر این دختر باشند. زمانی که جامعه متوجه می‌شود که دختر شخص دیگری را نیز می‌بیند، این شایعه شکل بدتری به خود می‌گیرد که شاید دوست پسرش باشد. این بدان معنی است که او به او خیانت می کند و این مرد جوان ممکن است دچار مشکل شود. همه اینها در دهه 1970 اتفاق می افتد ، زمانی که ناسیونالیسم عضلانی و شکاف های فرقه ای پارانویا و نفرت را برانگیخته است و شنیده ها به عنوان ابزاری بالقوه برای درهم شکستن ارزش فردی مورد استفاده قرار می گیرد.



یک درخت گردو به من نشان بده

این، به زبان ساده، طرح رمان آنا برنز برنده جایزه بوکر، مرد شیر، است. خلاصه پیش‌نویس را می‌توانست به راحتی در کمتر از 50 کلمه خلاصه کند، همان‌طور که می‌توانست رمان را که کل طرح آن بیش از 20 صفحه می‌گشت. اما پس از آن، ما درون سر یک جوان 18 ساله هستیم که تحلیل بیش از حد آبکی او - از همه چیز اعم از مردان، سیاست، جامعه و زندگی - جایی برای نفس باقی نمی گذارد، چه رسد به گفت و گو و کنش منسجم. نتیجه گهگاه متحرک و عمدتاً ناراحت کننده 350 صفحه است.



نکته مهم در مورد Milkman این است که قلمروی به موقع را لمس می کند - تعقیب و آزار، جامعه تقسیم شده ای که از شرم به عنوان عاملی برای نفوذ در روان شهروندانش استفاده می کند و ایمان آنها را به خودشان کم می کند، و نفرتی که برای ایجاد آن استفاده می شود. آسیب جسمی و روحی به دیگران - و خود. با این حال ، بخش مشکل ساز جریان نثر آگاهی است که به چند مماس دور می زند. گاهی اوقات، در همان جمله است، و با کاما پس از کاما، خط تیره در خط تیره، کلمات انتزاعی، و حتی افکار انتزاعی تر قطع می شود - در نهایت قادر به ارائه هیچ وضوحی فراتر از یک نقطه نیست. خواننده می تواند بسیار تلاش کند تا تمرکز را وادار کند، تا زمانی که همه چیز تبدیل به یک نقطه شود و از شبکه حواس خارج شود. که انجام می دهد.



سوژه های Milkman به خودی خود قانع کننده هستند و تمام پتانسیل را برای فراتر رفتن از پیش پا افتاده دارند. برنز موفق می شود صدای دختر را به گوش همه برساند - حال او اکنون ماست و نگرانی های جهان و زمان او با نگرانی های من و شما طنین انداز می شود. وقتی شیرفروش شروع به تعقیب او می کند، او سکوت می کند، به این امید که مرزی را حفظ کند تا ذهنش را جدا نگه دارد و از خودش محافظت کند.

برنز می نویسد: اگر کسی کاری را انجام نمی دهد ، چگونه می تواند آن را انجام دهد - این بدان معناست که چگونه می توانم دهانم را باز کنم و تجزیه گسترده وضع موجود را تهدید کنم؟ بیش از صد صفحه از هم فاصله داریم: من شروع به از دست دادن قدرت استدلال، توانایی خود در دیدن ارتباطات آشکار و حفظ ابتدایی ترین حس از چگونگی زنده ماندن در این مکان کرده ام. و: به نظر می رسید دنیای درونم از بین رفته بود. این لحظات قابل ارتباط و دردناک هستند. چنین لحظاتی بیشتر به صورت پراکنده اتفاق می افتد - اما فقط در این لحظات است که ظلم سوررئال دنیایی که او (و ما) در آن زندگی می کنیم ، احساس می شود. همه چیز در این بین نثر معمایی (و طولانی) یکی پس از دیگری است. تنها چیزی که ما می دانیم این است که برخی از مشکلات (ناشناخته) و قتل ها در شهر در حال شکل گیری است ، که دختر خواندن ادبیات قرن 19 را دوست دارد ، ماجرای Milkman مقصر دختر است زیرا او می دوید و می خواند و چه کسی این کار را انجام می دهد ، و شاید دوست پسر می تواند توسط شیرفروش کشته شود و پس از آن او ممکن است دوست پسر باقی بماند. این به نظر می رسد که به دلایل فوق الذکر پرداخته شود، که باید به آنها ظرافت، وضوح و تعهد بیشتری داده شود.



تنفر، خشونت و ناراحتی همیشه در کمین هستند، مطمئنا. اما گرفتن یا احساس کردن آنها تقریبا غیرممکن است. تنها می توان اختلالات بی پایانی را که برنز در قالب کلمات اضافی، علائم نقطه گذاری و تکرار به کار می برد، سرزنش کرد. شیر مرد نیز (خفیف) تیره است، مطمئنا. اما هرگز کاملاً جغجغه نمی کند. سرانجام ، نثر برنز شبیه به آرونتهاتی روی می شود - در 50 صفحه اول خیره کننده است ، و پس از آن دردناک خسته کننده است.