مانیشا کویرالا در کتاب جدیدش می گوید: 'سرطان تبدیل به یک استعاره از همه اشتباهات زندگی من شد'

مانیشا کویرالا طی یک مکالمه تلفنی به indianexpress.com گفت که چگونه سرطان به یک استعاره از همه چیز اشتباه در زندگی او تبدیل شده است و چگونه این امر همچنین باعث بازتاب خود شده است که در نهایت به سفری برای جستجوی روح منجر شده است.

manisha koirala ، manisha koirala healed ، manisha koirala healed مصاحبه ، کتاب manisha koirala ، فیلم های manisha koirala ، manisha koirala مصاحبه های اخیر ، هند اکسپرس ، اخبار اکسپرس هندمانیشا کویرالا ، به همراه نیلام کومار ، گزارشی عمیقاً شخصی از مبارزه خود با سرطان در شفا نوشته است. (منبع: عکس فایل)

کتاب من نتیجه جستجوی شدید روح است. مانیشا کویرالا در ابتدای کتاب خود می نویسد که من در اعماق گودال تاریک و بی انتهای خاطرات دردناک فرو رفته ام و داستانی از آنها بافته ام. شفا یافت به در 21 فصل بعدی ، بازیگر ، وفادار به گفته های خود ، دقیقاً این کار را انجام می دهد. نویسنده مشترک نیلام کومار ، شفا یافت روایتی عمیقا شخصی از مبارزه این بازیگر با سرطان و پیروزی او بر آن است. این نیز یک پرتره دلخراش از یک فوق ستاره سابق است که با صداقت خلع سلاح روایت می شود.



کویرالا در یک مکالمه تلفنی گفت indianexpress.com چگونه سرطان استعاره ای برای همه اشتباهات در زندگی او شد ، و چگونه آن مرحله همچنین باعث ایجاد درون نگری در زندگی او شد و منجر به افشاگری هایی شد که به او کمک کرد زندگی خود را دوباره تنظیم کند.



گزیده ای از مصاحبه.



در تقدیر از کتاب خود می نویسید ، به شما خواننده عزیز. باشد که شما به توانایی های بی حد و مرزهای انسانی خود پی ببرید و روح درونی خود را برای مقابله با هر چالشی که زندگی به شما وارد می کند ، دوباره زنده کنید. اکنون که به گذشته نگاه می کنید ، آیا سرطان را چیزی می دانید که روح درونی شما را دوباره زنده کرده است یا این چالشی است که زندگی برای شما ایجاد کرده است؟

انواع کاکتوس با عکس

در اینجا چند کار وجود دارد. سرطان قطعاً روح من را دوباره زنده کرد. این باعث شد من بفهمم که هر انسانی این ظرفیت را دارد که بر یک شکست بزرگ غلبه کند. بالاخره بستگی به خودمان دارد. ما می توانیم بنشینیم و فکر کنیم که زندگی وحشتناک بوده است یا مسئولیت اوضاع را بر عهده بگیریم و آنچه را که فکر می کنیم بهترین است انجام دهیم.



من همچنین بسیار خوش شانس بوده ام که افراد بسیار باهوشی در اطرافم وجود داشته اند که مرا مجبور کرده اند بهترین نسخه خودم باشم. بنابراین ، برای پاسخ به س yourال شما ، فکر می کنم این کمی از هر دو بوده است.



در این کتاب ، شما در مورد مبارزه خود با اضافه وزن ، وابستگی خود به الکل و حتی تمایل خود برای انتخاب مرد اشتباه می نویسید. آیا این صراحت یک شیوه عمدی بود تا چیزی را از خوانندگان پنهان نکند یا این که برای شما بسته شد؟

همه با هم مطمئناً به عنوان بسته شدن عمل می کرد. در عین حال ، نوشتن این کتاب به من کمک کرد تا همه چیز را که در جریان بود ، درک کنم. بسیاری از حوادث در زندگی ما اتفاق می افتد و از آنجا که ما علت وقوع آنها را درک نمی کنیم ، آنها را بدون هیچ گونه تحلیلی رها می کنیم. می خواستم همه چیز را تجزیه و تحلیل کنم و به لایه های عمیق تر بروم. چیزهای زیادی برای من اتفاق افتاده بود - مواردی که حوزه روانی مرا مختل کرد. من نمی خواستم همان اشتباهات را مکرر مرتکب شوم. ما انسان هستیم و معیوب هستیم. من نمی خواستم خوانندگان من احساس فریب خورده کنند. می خواستم آن اعتماد را با آنها برقرار کنم.



در همان زمان ، نوشتن کتاب تقریباً مانند اعتراف به کاری بود که انجام داده ام. این به من کمک کرد تا در زندگی پیش بروم.



manisha koirala ، manisha koirala healed ، manisha koirala healed مصاحبه ، کتاب manisha koirala ، فیلم های manisha koirala ، manisha koirala مصاحبه های اخیر ، هند اکسپرس ، اخبار اکسپرس هندشفا با صداقت خلع سلاح کننده نوشته شده است و با لحن خاموش اعترافات گفته می شود. (منبع: Amazon.in)

در قسمت های خاصی از کتاب ، می نویسید که ظاهر یک بازیگر زن چقدر مشکل است. فکر می کنید الان فشار بیشتر شده است؟

کاملا. ظاهر بسیار مهم است و همیشه اهمیت داشته است. ما همیشه قضاوت می کنیم من نه تنها در حال دریافت هستم بلکه در مورد دیگران نیز قضاوت کرده ام. وقتی بعد از درمان بدون بی مژه و ابرو به نظر می رسیدم ، نگران این بودم که مردم مرا با ظاهر قبلی مقایسه کنند. می ترسیدم آنها بر اساس ظاهر من قضاوت کنند. بزرگترین ترس من دیدن ترحم در چشمان آنها بود. من سعی کردم تا حد ممکن ترس ها و دلهره هایم را پنهان کنم. لبخند می زدم اما از نگاه کردن به چشم مردم خودداری می کردم. من بیشتر در پوسته خودم ماندم.



آیا پاسخ با آنچه می ترسیدید متفاوت بود؟



کاملا. تمام قسمت برای من چشم باز بود. به یاد دارم اولین برخورد من با هریتیک (روشن) بود. او بسیار مهربان ، شیرین و خوب بود. او اصلاً قضاوت نکرد و بسیار دلگرم کننده بود. افراد دیگری نیز بودند که در خانه من در بمبئی از من دیدن کردند و مدام مرا تشویق می کردند. به آرامی شروع به راه رفتن کردم اما همچنان سرم را پایین نگه می داشتم. اما وقتی مردم من را شناختند ، در واقع من را تشویق کردند. من شروع به دیدن کردم که مردم آنقدرها هم بی رحم نیستند. آنها تشویق می شدند ، به من لبخند می زدند و به من یادآوری می کردند که چقدر شجاع بودم. گرمای زیادی دریافت کردم. من جنبه زیبایی از بشریت را دیدم.

آیا نگاه شما به بالیوود در حال حاضر تغییر کرده است؟ و آیا فیلم های خود را اکنون متفاوت انتخاب می کنید؟



درختان با خار در آرکانزاس

بله ، قطعاً تغییر کرده است. احساس می کنم هنگام انتخاب فیلم در حال حاضر ، برایم مهم است که این احساس و روحیه را داشته باشم که با کارگردان ، بازیگران همکارم ، فیلمنامه از این روند لذت خواهم برد. روزها و ساعات زندگی من برای من ارزشمند است. اگر شغلی استرس زا باشد ، از آن دور می شوم.



من به دنبال ظرافت ها و لایه های بیشتری هستم. شخصیت های جالب و نقش های جالب چیزی هستند که من به دنبال آن هستم.

در کتابی که شما می نویسید ، من به جاده خودم تبدیل شده بودم. من مقصد خودم شده بودم. شما ظاهراً سفری را پشت سر گذاشته اید و به نتیجه خود رسیده اید. الان شفا پیدا کردی؟

من فکر می کنم عنوان کتاب تنها نشان دهنده درمان از طریق سرطان نیست. این شرایط ، برای من ، استعاره ای برای همه چیزهایی بود که در زندگی من اشتباه بود. این به استرس عاطفی من ، سطح اعتماد به نفس من اشاره کرد. من می خواستم یک فرد کامل باشم و متوجه شدم که رفاه سلامت روانی در دستیابی به آن بسیار مهم است. شفا باید به طور کلی ، در هر زمینه ای انجام شود.

تشخیص سرطان به من کمک کرد همه اشتباهات زندگی ام را تشخیص دهم. همچنین به من در جستجوی راه حل ها کمک کرد. من عشق به خود را کشف کردم ، آموختم که خود را بر دیگران مقدم بدارم و مهمتر از همه ، متوجه شدم که قبل از اینکه دیگران مرا دوست داشته باشند ، ابتدا باید خود را دوست داشته باشم.

پزشکان چهار سال دیگر طول می کشد تا به من بگویند من بهبود یافته ام. اما اگر از من بپرسید که آیا من شفا یافته ام یا نه ، آنگاه به شما می گویم ، بله من هستم. من دیگر منتظر نیستم که پزشکان این را به من بگویند.