پادشاه بدون تاج: چگونه داستان یک پادشاه در تبعید توسط نسل جدیدی از سیک ها بازپس گرفته می شود

با توجه به اینکه فیلمی درباره زندگی مهاراجا دولیپ سینگ به زودی منتشر می شود، این که چرا بیش از یک قرن طول کشیده تا زندگی تراژیک دولیپ سینگ وارد روایت های اصلی شود، کمی رازآلود است.

مهاراجا دولیپ سینگاز L تا R: مهاراجا دولیپ سینگ اثر وسونترائو هاریچوند و پسر بمبئی، 1885; پرتره ای از مهاراجا در جوانی توسط جان جابز ادوین مایال، 1859. (منبع: مجموعه پیتر بنس)

در سن 15 سالگی، در سال 1853، وارث قانونی آن زمان پادشاهی پنجاب هدیه ای از نایب السلطنه هند بریتانیا دریافت کرد، کتابی که مسیر زندگی او را برای همیشه تغییر داد - کتاب مقدس. مهاراجه دولیپ سینگ در سن پنج سالگی با مرگ پدرش رنجیت سینگ که پادشاهی را پشت سر گذاشت که بریتانیایی ها هم از آن می ترسیدند و هم دوستش داشتند، به قدرت رسید. آنچه در پی داشت سفری غم انگیز بود که از نظر بسیاری از سیک های مقیم اروپا، حتی با گذشت 124 سال از مرگ او، هنوز به پایان نرسیده است.



این که چرا بیش از یک قرن طول کشیده تا زندگی تراژیک دولیپ سینگ وارد روایت‌های اصلی شود، کمی معما است. کارگردان کاوی راز، که فیلم شاهزاده سیاه، اولین فیلم بلند درباره زندگی دولیپ سینگ، در ماه ژوئیه اکران می شود، معتقد است که این به دلیل علاقه دیرهنگام به اصل و نسب سیک ها و جستجوی هویت در طول تاریخ است. جنبش جدایی‌طلبان خلستان ممکن است آتش را شعله‌ور کند و علاقه به پادشاهی قدرتمند پنجاب یا خلسا راج را برانگیخته باشد. راز می گوید که این آخرین سنگر در برابر امپراتوری متجاوز بریتانیا بود و با مانور سیاسی تفرقه بینداز و حکومت کن از سیک ها ربوده شد.



شاهزاده سیاهفیلم شاهزاده سیاه به کارگردانی کاوی راز در ماه جولای اکران می شود.

کتاب مقدسی که لرد دالهوسی به جراح ارتش جان اسپنسر لوگان داد تا به بخش خود، دولیپ سینگ تحویل دهد، لحظه مهمی را نشان می‌دهد که تاریخ نه تنها پادشاهی پنجاب را که به زودی توسط کمپانی هند شرقی ضمیمه شد، تغییر داد. از هند مستعمره نیز. پس از پیروزی در جنگ اول انگلیس و سیک، انگلیسی ها ماهارانی جیند کائور را زندانی کردند، اما دولیپ سینگ را به عنوان حاکم اسمی حفظ کردند. شاهزاده جوان از مادرش جدا شد و از مقر نفوذ پادشاهی در لاهور دور شد. او در تبعید در فتح‌گر، در UP کنونی، در اردوگاهی که مخصوص او ساخته شده بود و تحت سرپرستی لوگان زندگی می‌کرد. در آوریل 1853، دولیپ سینگ با گرویدن به مسیحیت عازم بریتانیا شد. به او وعده تحصیل نخبگان و زندگی اصیل در دربار ملکه، و همچنین مستمری استاندارد در ازای گنجینه‌هایش، از جمله کوهینور مشهور، داده شد که مجبور شده بود وصیت به تاج کند. دولیپ سینگ هرگز به سرزمین زادگاهش بازنگشت، و دالهوزی با گرویدن پسر جوان به مسیحیت و ارسال کشتی به بریتانیا، به چیزی دست یافت که در نامه ای به یکی از دوستانش با وقاحت بیان کرد: این امر نفوذ او را برای همیشه از بین می برد.



مهاراجه جوان پس از ورود به سرزمین اصلی بریتانیا و به ویژه در دادگاه ملکه ویکتوریا، خود را در مرکز توجه قرار داد. دولیپ سینگ، پسر جوانی که با جواهرات، تالوار (شمشیر)، پاگدی (عمامه)، راجاهی که هیچ کس در بریتانیا ندیده بود، آراسته شده بود، اولین سیک بود که بر روی چمن خانه راج قدم گذاشت، و همچنین اولین کسی بود که هرگز برنگرد



حتی قبل از اینکه دولیپ سینگ از وطنش کنار گذاشته شود، تصویر او از یک شاهزاده مرموز، جوان و خوش تیپ در محافل انگلیسی رشد کرده بود. در سال 1852، هنرمند جورج بیچی، اولین پرتره خارجی از پادشاه جوان را کشید. سینگ را با جواهرات سلطنتی به تصویر می‌کشد که ظاهری شاهانه دارد و شبیه زندانی‌ای است که او بود. قبل از آمدن بیچی، دولیپ سینگ مانند هر شاهزاده دیگری در این سرزمین روی بوم نقاشی شده بود و روی سنگ حک شده بود. اولین پرتره شناخته شده او به سال 1843 برمی گردد. اما زمانی که شاهزاده چشم دوخته و در عین حال بی گناه به سواحل سرزمین اصلی بریتانیا رسید، کنجکاوی خاصی در مردم برانگیخت. در اوایل سال 1854، ملکه ویکتوریا یک پرتره از مهاراجه جوان را سفارش داد که توسط هنرمند داخلی فرانتس زاور وینترهالتر انجام شد و بنابراین تلاش مهاراجه با توجه و عینیت‌سازی آغاز شد که در نهایت به سقوط او کمک کرد.



کپک فازی سفید در خاک گیاه

زمانی که مهاراجه جوان با نوع نگاه دنیا به او کنار آمد، از زندگی طلایی خود ناامید شده بود. در اوایل سال 1857، دولیپ سینگ که از افزایش تعداد شورش ها در هند شنیده بود، تمایل خود را برای بازگشت به میهن خود ابراز کرد. اما در راستای برنامه‌های اولیه دالاهو، امپراتوری با اذعان به اینکه اگر وارث واقعی پادشاهی پنجاب بازگردد، چه معنایی برای کسانی که علیه بریتانیا می‌جنگند، عمل کرد. پادشاه جوان و سرخورده زیر نظر ملکه باقی ماند. بخشی از دلیلی که او هرگز نمی‌توانست راهش را بجنگد یا شورش کند، سبک زندگی نسبتاً مجلل او بود که از سنین جوانی به او اجازه داده شد. اما زمانی که مهاراجه جوان پس از 13 سال خارج از کشور با مادرش جیند کاور ملاقات می‌کند، این تغییر می‌کند، ملاقاتی که راز می‌گوید قدرتمندترین لحظه زندگی او و فیلم است.

شاهزاده سیاهعکسی از شاهزاده سیاه.

داستان مهاراجه دولیپ سینگ، با وجود اینکه برای تاریخ استعماری هند بسیار حیاتی است، در هند نسبتا ناشناخته باقی مانده است. حدود صد سال پس از مرگ او در بریتانیا نیز همین‌طور بود، تا اینکه در سال 1993، مؤسسه ماهاراجا دولیپ سینگ Centenary Trust تشکیل شد و به عنوان اولین سفارش کاری خود، تصویری از مهاراجا را توسط هنرمند بریتانیایی Anthea سفارش داد. دوروز. در یک مصاحبه تلفنی، هاربیندر سینگ رانا، رئیس تراست می‌گوید: ما این پرتره را سفارش دادیم زیرا می‌خواستیم او را از بریتانیا بگیریم. در سال 1997، مجسمه ای از او را نیز سفارش دادیم که در الودن در سافولک جایی که او زندگی می کرد، ایستاده است. این تلاشی است برای بازپس گیری آنچه که بخش مهمی از تاریخ جامعه سیک است، نه تنها در بریتانیا، بلکه مربوط به هند نیز از امپراتوری است. چندین وقایع در طول سال ها رخ داده است که این اعتماد برای یادآوری میراث او به مردم انجام داده است.



پیتر بنس، مورخ و نویسنده، مانند رانا، تقریباً 17 سال است که در ردپای داستان مهاراجه بوده است. باید درک کنید که این یک پسر جوان بود - یک شاهزاده جوان متوهم که ملکه او را ارائه کرد یا مانند یک جایزه به نمایش گذاشت. او مجبور بود بر انگلیسی ها تأثیر بگذارد. مردم شروع به صحبت در مورد او در محافل اجتماعی نخبگان کردند، و با وجود اینکه او نه پادشاهی خود را داشت و نه ثروت شکوهمندش را داشت، اما آنچه که داشت توجه مردم انگلیسی و سبک زندگی مجلل بود که واقعاً نمی توانست از آن شکایت کند. بانس، وقتی در دهلی ملاقات می کنیم.



بنس، یک سیک که خانواده‌اش در سال 1936 به بریتانیا نقل مکان کردند و پنج سال پیش کتابی درباره مهاراجه، حاکم، اسکوایر و شورشی منتشر کرد، می‌گوید که اولین برخورد او با میراث کمتر شناخته شده دولیپ سینگ تصادفی بود. من با چند نفر از دوستانم در الودن (بین نورفولک و سافولک) رانندگی می‌کردیم که نام این «شاهزاده سیاه» را شنیدیم. وقتی خانه و موزه او را در تتفورد، در چند مایلی املاک او، جایی که تابلوی دوروز آویزان شده بود، دیدم، مات و مبهوت شدم. او یکی از ما بود و من او را نمی شناختم. او می گوید، این باعث شد که درباره او پرس و جو کنم. بنس شروع به جمع آوری اطلاعات در مورد او کرد، با مردم در داخل و اطراف جامعه در الودن صحبت کرد و نوشت. به زودی، نامه‌ها و اطلاعات شروع به سرازیر شدن کردند. در مدت کوتاهی، او به جمع‌آوری تبدیل شد و اکنون نزدیک به نیمی از شواهد بصری موجود از زندگی مهاراجه در بریتانیا را در اختیار دارد.



جوان سلطنتی در انگلستان در حدود 1865.

در سال 1861، دولیپ سینگ، که در آن زمان 22 سال داشت، سرانجام اجازه یافت به کلکته سفر کند تا مادرش را که از کاتماندو آمده بود، جایی که در تبعید زندگی می کرد، ملاقات کند. بنس معتقد است که ملاقات پسر و مادر بیمار و تقریباً نابینا، نقطه عطفی در زندگی سینگ بود. جیند کاور زنی بود که به تاریخ خود افتخار می کرد و انگلیسی ها را تحقیر می کرد. او از دیدن اینکه پسرش یکی از آنها شده است شوکه شد و به جرات می توان گفت که او به او اطلاع داد که آواتار جدیدش چقدر متوهم است. تصور کنید پس از 13 سال با پسر خود ملاقات کرده اید و نمی توانید با پسری که به دنیا آورده اید همذات پنداری کنید. هنگامی که سیک هایی که در اطراف کلکته در ارتش خدمت می کردند، متوجه شدند که مهاراجه در شهر است، در اطراف محل اقامت او جمع شدند و شعارهایی در حمایت از او سر دادند. دولیپ سینگ، حداقل برای لحظه ای احساس کرد که به او تعلق دارد. بنس می گوید که زندگی او دیگر هرگز مثل سابق نخواهد بود.



ماهارانی پسرش را به بریتانیا همراهی کرد، اما چند سال بعد در سال 1863 درگذشت. اگرچه بریتانیایی‌ها می‌خواستند او را مسیحی دفن کنند، سیک‌های مخالف در صفوف بریتانیا - از جمله مهاراجه - اطمینان حاصل کردند که او در بمبئی سوزانده می‌شود.

ماهارانی اثر خود را بر پسرش گذاشته بود. با این حال، اقدامات دولیپ سینگ هرگز تعیین کننده نبود. سینگ در طول سفر خود به هند برای سوزاندن مادرش، در قاهره مصر توقف کرد و در آنجا مرتباً از مدارس مبلغان بازدید می کرد. او با اولین بامبا مولر، دختر یک تاجر آلمانی در آنجا آشنا شد و با او ازدواج کرد. آنها در انگلستان اقامت گزیدند، اما سینگ بین زندگی خود در آنجا و برآورده کردن آرزوی مادرش برای بازگشت به وطن و بازپس گیری تاج و تخت خود درگیر شد.



کاترپیلار سیاه و نارنجی سیخ دار

مستمری که به او وعده داده شده بود هرگز به طور کامل پرداخت نشد. وقتی ازدواج کرد و بچه دار شد، بیشتر دچار توهم شد. محدودیت های مالی او را از شورش مستقیم باز داشت. او در حال طاس شدن بود، چاق می شد و نفوذ خود را از دست می داد. او مدام از طریق بوروکراسی به کار خود ادامه داد - نامه هایی برای راجاها در هند، به پادشاهان روسیه و درخواست کمک می نوشت. بنس می گوید، اما این هرگز کافی نبود. در دهه 1870 مهاراجه در حال پیر شدن بود و نفوذ خود را در جامعه بریتانیا از دست داده بود. کاریکاتور او در سال 1871 توسط Spy در شماره ای از Vanity Fair یک مهاراجه را نشان می دهد که حداقل از نظر فیزیکی در حال افول است.



رنجیت سینگقربانی جنگ، پرتره ای که دوقلوهای سینگ انجام دادند.

با این حال، در نهایت، پسر در او از مرد خانواده بهتر شد و او اعلام کرد که به هند بازخواهد گشت. در سال 1886 مهاراجه سعی کرد به هند فرار کند، اما متوقف شد. انگلیسی ها مجبور شدند از عدن یمن برگردد. دولیپ سینگ شکست خورده و مستعفی به انگلستان بازنگشت. او تا زمان مرگش در سال 1893 بی سر و صدا در پاریس زندگی کرد.

اما سینگ قبل از اینکه به پاریس برود، ظاهراً دوباره به آیین سیک گرویده بود، عملی که باعث بحث در مورد اینکه آیا جسد او که در سافولک دفن شده است، باید نبش قبر شود و برای سوزاندن سیک‌ها به خانه بازگردانده شود، ایجاد شده است. من دوست دارم مهاراجه دولیپ سینگ را ببینم که طبق آداب سیک ها سوزانده شود، اما سوالی که من را آزار می دهد این است که چه کسی مسئول این امر خواهد بود، اگر این اتفاق بیفتد - دولت پنجاب یا دولت هند یا حتی پاکستان؟ کجا سوزانده می شود؟ این مقبره برای گرامیداشت یاد او در کجا ساخته می شود؟ راز می پرسد. بانس با ایده نبش قبر مخالف است. در وصیت نامه اش به صراحت آمده بود که می خواست دفن شود. پس چرا یک قبر را مزاحم می کنید؟ او در کنار پسر و همسرش به خاک سپرده شده است. در مورد آنها چه خواهد شد؟ علاوه بر این، پنجاب مدت ها پس از مرگ دولیپ سینگ تقسیم شد. از نظر فنی، او پادشاه لاهور بود، پس آیا می‌خواهید خاکستر را نصف کنید؟ او می‌گوید، فکر می‌کنم کمی بی‌معنی است، و شاید انگیزه‌های سیاسی داشته باشد.

در سال 2009، رابیندرا و امریت کائور مستقر در لیورپول که به دوقلوهای سینگ معروف هستند، توسط موزه ملی اسکاتلند مأموریت یافتند تا دوباره مهاراجه را بکشند. این نقاشی یک نقطه عطف بود، نه تنها به دلیل ترسیم شجاعانه اش از چیزهایی که از مهاراجه گرفته شده بود - از جمله کوهینور - بلکه به این دلیل که اولین پرتره ای بود که توسط هنرمندانی از جامعه سیک ها کشیده شد. زندگی دولیپ سینگ داستانی جذاب از تراژدی، دسیسه سیاسی، دستکاری و مبارزه است. تمام اجزای یک درام عالی را دارد که برای سیک ها و غیر سیک ها جذاب است و از نظر احساسی جذاب است. این داستان او را به یک موضوع و الهام عالی برای هنرمندان، نویسندگان و فیلمسازان تبدیل می کند. آنها می گویند، اما، همچنین به طور جدایی ناپذیری با جنبه های کلیدی روابط انگلیس و سیک و تاریخ جهانی استعمار، و همچنین داستان گسترده تر مهاجرت بریتانیا و چندفرهنگی مرتبط است. پتانسیل این مواد متقاعد کننده به حدی بود که مهاراجه اولین حضور خود را در فرهنگ عامه در سال 2016 به عنوان بخشی از بازی ویدیویی محبوب Assassin’s Creed: The Last Maharaj انجام داد.

بنس تا حد زیادی با دوقلوها در مورد علاقه دیرهنگام به مهاراجه موافق است. بنس می‌گوید داستان دولیپ سینگ در میان سیک‌های نسل سوم در اروپا طنین‌انداز شده است، عمدتاً به این دلیل که نسل‌های قبلی آن‌ها بیش از حد مشغول ساکن شدن و امرار معاش بودند. دیاسپورای سیک احتمالاً بسیار بیشتر از سیک ها در وطن با او همذات پنداری می کنند زیرا آنها به همان اندازه از ایده خانه خود آواره می شوند. او می گوید که در مورد هند، احتمالاً یک مورد غم انگیز است که مردم فکر می کنند او به پنجابی ها خیانت کرده و به بریتانیا گریخته است.

با این حال، از دید ماهاراجا دولیپ سینگ Centenary Trust، داستان هنوز یک فصل آخر گم شده دارد، فصلی که رانا معتقد است آنها به نوشتن آن کمک خواهند کرد. ما شواهدی داریم که او قبل از مرگ به آیین سیک گرویده است. بنابراین آخرین مناسک او به سادگی انجام نشده است. این حق او بود که با افتخار در هند سوزانده شود و ما هر کاری را انجام می دهیم تا این کار انجام شود. او می‌گوید که موانع بوروکراتیک وجود خواهد داشت، اما ما خود را برای مدت طولانی آماده می‌کنیم.

مانیک شارما یک نویسنده آزاد اهل دهلی است.