عنوان: کارل مارکس: عظمت و توهم
نویسنده: گرت استدمن جونز
ناشر: انتشارات دانشگاه هاروارد
صفحات: 750
قیمت: 1999 روپیه
بازیابی شخصیت کارل مارکس از میراث مارکسیسم ، شهرت محصور و ریش تند او کار ساده ای نیست. زندگینامه مارت استدمن جونز به طور عمیق تحقیق شده ، روان ، جذاب و معتبر از مارکس دو حرکت را برای انجام این کار انجام می دهد.
اول ، او مارکس را در محیط سیاسی و فکری قرن نوزدهم قرار می دهد ، نه اینکه او را از چشم قرن بیستم ببیند. این مارکس است ، یک روشنفکر دوراندیش ، فقیر زده ، خودخواه ، با ترشح سبکی از جاه طلبی انقلابی ، و تلاش می کند شرایط سیاسی پیرامون خود را معنا کند. ثانیاً ، در برخی از متحرک ترین قسمت های زندگی نامه ، او را می بینید که بی امان و صادقانه تلاش می کند تا جهان پیرامون خود را به صورت نظری ایجاد کند. آثار او از پیش نویس های زیادی عبور می کنند. روایت استدمن جونز از تکامل سرمایه ، به ویژه ، یک روشنفکر واقعی را در کار نشان می دهد ، که سعی می کند نظریه قیاسی را با بینش های تاریخی القایی بیشتر تطبیق دهد ، سعی می کند پیش نویس را پس از پیش نویس پشت سر بگذارد ، و با مشکلات به وجود آمده ، به ویژه در نظریه ارزش ممکن است برخی اوقات ادعاهایی در مارکس وجود داشته باشد که مستند به شواهد نباشد. اما تصویر کلی که به دست می آورید ، تصویر یک ایدئولوگ نیست ، بلکه یک روشنفکر است به این معنا که قرن نوزدهم آن را درک کرده است: یک شخصیت چند جانبه که سعی در درک جهان دارد و نظم فکری کمی از آن ربوده است. ممکن است مارکسیست ها جزم اندیش باشند. مارکس چیزی جز این نبود.
مارکس در سال 1818 در تریر آلمان به دنیا آمد. استدمن جونز به ویژه در مورد شیوه هایی که جریان های سیاسی آن زمان ، از سایه پروژه ناپلئون گرفته تا سیاست در پروس ، با سابقه خانوادگی مارکس تلاقی می کنند ، خوب است. یا سیاست مساله یهود و رابطه خود مارکس با آن ، از جمله استفاده ناگهانی او از حومه های یهودستیز. پرتره خانواده مارکس چیزهای کافی برای یک رمان دارد: از عاشقانه گرفته تا خیانت ، درگیری بین نسل ها ، تنش بین دعوت به انسان و مسئولیت نسبت به خویشاوندان. استدمن جونز به وضوح مسیر زندگی مارکس را از طریق پاریس ، بروکسل ، لندن و پس از دهه 1860 در سیاست جنبش کارگری ترسیم می کند و زحمت های شخصی را به طرز ماهرانه ای با درام های سیاسی بزرگ تر می آمیزد.
اما موضوع روایت استدمن جونز بر اساس یک پارادوکس عمیق ساخته شده است. به نظر نویسنده در یک سطح ، که در زمینه قرن 19 درک شده است ، به نظر می رسد که حرفه مارکس یک شکست است. این شکست ها در چهار خط سازماندهی شده اند. به عنوان یک تحلیلگر سیاسی ، بین گروه های اجتماعی که مارکس به کار می گیرد و جریان واقعی سیاست ، گسست عمیقی وجود دارد. تلاش برای خواندن مبارزات سیاسی به عنوان مظاهر برخوردهای اجتماعی ، خواندن رویدادهایی را به وجود آورد که بسیار خام بود. مارکس از نظر نزاع طبقاتی منبع امید بود. اما بی توجهی او به تمایز بین معنای سیاسی و اقتصادی طبقه منجر به قضاوت های نادرست شد. مشارکت استدمن جونز به عنوان یک مورخ در کتاب برجسته خود ، 'زبان های طبقه' ، این بود که ادعا می کرد آگاهی طبقاتی از زبانهایی که برای ایجاد هویت طبقاتی تولید شده اند ، جدایی ناپذیر است. داده نمی شود مارکس نقش ایجاد گفتمانی طبقه را دست کم گرفت. پروژه نظری اصلی مارکس ، با درک ماهیت ارزش ، ناتمام ماند.
بحث استدمن جونز در مورد تکامل تفکر در مورد ارزش در مارکس دارای بافت و مدلی از بیان واضح است. این واقعیت که سرمایه ناتمام ماند ، به نوعی نشانه مشکلات فکری پروژه بود. درک مارکس از انقلاب و جایگزین های سرمایه داری ، در بهترین حالت ، بداهه گرا است و نه سختگیرانه ، و دوباره جونز در ترسیم رابطه مارکس با امکانات ذاتی در اشکال مختلف اجتماعی ، از جمله بحث مفصل در مورد جوامع دهقانی روسیه متقاعد کننده است.
چگونه این شکست ها با ضرورت مداوم مارکس مطابقت دارد؟ همه ما اکنون از برخی جهات مارکسیست هستیم. حتی کسانی که به شدت خود را از او جدا می کنند تلویحاً در چارچوبی از مشکلاتی که او به ما وصیت کرده است فکر می کنند. یک پاسخ البته بارور بودن فوق العاده متون مارکس است. مانند هر مجموعه بزرگ دیگری ، آنها از طرح مرکزی خود فراتر می روند. می توانید با مارکس فکر کنید. او هنوز قوی ترین تشخیص دهنده مدرنیته و بارهای عمیق وجودی است که ما بر دوش داریم. همانطور که استدمن جونز می نویسد ، مارکس اولین کسی بود که تحولات سرسام آوری را که در کمتر از یک قرن با ظهور بازار جهانی و به راه انداختن قدرتهای تولیدی بی نظیر صنعت مدرن انجام شد ، ترسیم کرد. او همچنین شخصیت بی پایان بی وقفه ، بی وقفه و ناتمام سرمایه داری مدرن را به عنوان یک پدیده ترسیم کرد. وی بر تمایل ذاتی خود برای ابداع نیازهای جدید و ابزارهای برآوردن آنها ، براندازی همه شیوه ها و باورهای فرهنگی موروثی ، بی توجهی به تمام مرزها ، چه مقدس و چه سکولار ، بی ثباتی هر سلسله مراتب مقدس ، چه حاکم و چه حاکم ، تأکید کرد. زن و مرد یا والدین و فرزند ، تبدیل همه چیز به یک وسیله برای فروش.
اقدام استدمن جونز در بازگرداندن مارکس به قرن 19 یک دستاورد بزرگ است. اما شاید ، ناخواسته ، تمایل به بازگرداندن مارکس به شرایط مشخص خود ، ماهیت دستاورد او را بیشتر و نه کمتر گریزان می سازد. داستان تکامل متون مارکس کمی به قیمت درک اثرات آن به دست می آید. مورخ ، نظریه پرداز ، بلاغت ، عاشقانه و بله ، حتی پیامبر ، به زمینه او وابسته نخواهند بود. زیرا ، این نشان یک کار بزرگ است که با همه نقص های خود ، همچنان زمینه جدیدی را برای خود ایجاد می کند. مارکس هنوز مثل هیچ کس دیگر با ما صحبت نمی کند.