بوی روح نوجوان می دهد

هجده زمانی است که گذار بزرگ اتفاق می افتد ، زمانی که گذشته و آینده با امکانات هیجان انگیز رو به رو هستند. و از همه اینها ، موسیقی غنی و متنوعی وجود داشت که زندگی را با معنی می کرد.

بازی در: Palash Krishna Mehrotra در 17 سالگی.

برای اینکه دوباره 18 ساله شوم ، باید 24 سال قبل فلش بک کنم. من در سال ترک تحصیل هستم سرم را پایین نگه می دارم ، چانه را بالا می آورم. از اینکه شهر کوچکم را ترک کنم و دنیا را ببینم ، عذاب می کشم. من باید تخته هایم را بشکنم ، مهم نیست. اگر این کار را نکنم ، سه سال آینده را صرف نوشیدن Fanta در Civil Lines - در مرکز شهر الله آباد می کنم. این به اندازه کافی انگیزه برای مطالعه است.



حشرات ریز روی گیاهان داخلی

هجده زمانی است که گذار بزرگ اتفاق می افتد. من دیوارهای استانی دبیرستان پسرانه را مقیاس می کنم و جهان گرایی کالج سنت استفان ، دهلی را می پذیرم. سالی است که احساس متمایزی از وجود دو خود در درونم دارد. ایله آبادی باتوم را به استفانیان می سپارد. من این احساس عجیب را دارم که از حوادث زندگی خودم کنار گذاشته شده ام.



قبل از رسیدن به سنت استفان ، برای امتحانات دیگر می نشینم. من برای ورودی موسسه ملی فناوری مد (NIFT) ترسیم دامن های خط A و شلوارهای پالازو را تمرین می کنم. من هیچ علاقه ای به مد ندارم ، به جز اینکه سوزن ساق پا را کنار بگذارم.



ورودی را ورق زدم من به مصاحبه موسسه ملی طراحی (NID) می رسم. من دوباره رد شدم من شروع به درک مبهمی دارم که ممکن است آینده من در کلمات نه تصاویر بصری باشد.

اگر بخواهم روی چیزی تمرکز کنم که در آن سن به من شکل داد ، باید موسیقی باشد. این ممکن است چندان مهم به نظر نرسد - همه نوجوانان با موسیقی شکل می گیرند. گروه ها ، خوب ، چیز جدیدی به من بدهید. اما سال 1993 سال فوق العاده خوبی برای موسیقی بود. یکی بزرگ شده بود و به صحبت های یک نسل قدیمی در مورد The Doors ، Pink Floyd ، Led Zep ، the Dead ادامه می داد. گروه ها و ترانه های سالهای 1993-1994 تغییر پارادایمی را ایجاد کردند که تأثیری ماندگار بر آنچه بعد از آن باقی می ماند گذاشت. یکی به اندازه کافی خوش شانس بود که سن مناسب را در زمان مناسب داشت. آهنگها از گوشه گوشه جهان انگلیسی زبان سرازیر شده است.



هیچ کدام از آن در الله آباد موجود نبود. در ایستگاه های رادیویی در موج کوتاه تنظیم می کردم. من از پدرم می خواهم نوارهایی را از The Music Shop در بازار خان در دهلی برای من تهیه کند.



موج مستقل از انگلستان آمد: Blur ، Pulp ، Suede و Massive Attack. از آمریکا ، بک ، پی جی هاروی ، کدو تنبل ، 4 غیر بلوند ، نیروانا ، خلبانان معبد سنگی ، خربزه کور و روز سبز. دکتر در با موسیقی کلاسیک رپ گانگستری خود The Chronic رتبه 1 را در جدول بیلبورد کسب کرد ، در حالی که گارت بروکس رهبری احیای موسیقی کانتری را بر عهده داشت. از نیوزلند خانه شلوغی آمد ، که تواضع آنها زیر و روی تیره را پوشانده بود. از ایسلند ، بیورک مرموز.

در همان زمان نگهبان قدیمی - شاهزاده ، مدونا ، میتلوف و ایروسمیث - قوی پیش می رفت. گذشته و آینده مملو از امکانات هیجان انگیز است.



مطالبی در ژانرهای مختلف - گرانج ، پانک ، آلترناتیو ، اولین تحریکات الکترونیک - به طور همزمان در حال شکوفایی بود. کلمات در حال بازگشت به موسیقی بودند. هیچ کس آهنگ عاشقانه نمی خواند. گروهها واقعیتهای محلی که در آن زندگی می کردند را نقد می کردند. آلبوم Blur 'زندگی مدرن آشغال است' نام داشت. بک در مورد صرفه جویی در تمبر غذا و سوزاندن پارک های تریلر زباله سفید اظهار نظر می کرد. پناهگاه روح در مورد افسردگی و بچه های فراری آواز می خواند. در «Zooropa» ، U2 به دنیایی سرشار از رسانه های جمعی و فناوری حمله کرد.



نوازندگان راک دیگر از سرگرم کننده بودن راحت نبودند. ترانه سرایان در حال استخراج اعماق روح بودند. افسردگی و بیگانگی موضوعات غالب بودند - 'من یک خزنده هستم/ من یک عجیب و غریب هستم/ اینجا چه می کنم'/ من به اینجا تعلق ندارم. ' بسیاری از این خواننده ها خودکشی می کردند یا تسلیم مصرف بیش از حد مواد مخدر می شدند. این خود تخریب به عنوان اثبات صحت آنها در نظر گرفته شد.

درختی که شکوفه های صورتی دارد

یکی به همه چیزهایی که می شد روی دستش گوش داد ، گوش می داد. یکی قدم های خود را به عقب ردیابی کرد. اولین آهنگهای پانک دهه 70 که شنیدم از طریق آلبوم Guns 'n' Roses ، 'The Spaghetti Incident' ، آلبومی از کاورهای پانک بود. واقعیت اشباع شده که U2 در سال 1993 در مورد آن می خواند ، دو دهه پس از آزادسازی اقتصادی ، واقعیت ما در هند خواهد بود. 'Zooropa' برای ما نبوی بود ، نشانه ای از چیزهای آینده.



کاترپیلار سبز با نوار زرد

آن زمان خودم آهنگ های بد می نوشتم. من هیچ گروهی نداشتم و نمی دانستم چگونه یک ساز بنوازم. من شعرهای تقلیدی می نوشتم. در مصاحبه با NID من بسیار ناراحت شدم وقتی شخصی در صفحه گفت: در اشعار شما سعی کنید Rod Stewart را کپی کنید. من اعتراض کردم: نه ، نه ، شما من را اشتباه گرفته اید - من مانند کورت کوبین می نویسم.



وقتی به گذشته نگاه می کنم ، موسیقی روی نوشته های من تأثیر داشت. عنوان اول کتاب من 'داستانهای عشق و نابودی' بود. تم های تاریک و تمایل به کشف تاریکی درون ، شخصیت های بیگانه ، از گرانج و راک جایگزین سرچشمه می گیرد. اختصار از پانک گرین دی ناشی شد. اینها داستانهایی از جنبه واقع گرایی بودند - واقع گرایی از گروه های انگلیسی آن زمان سرچشمه می گرفت که در بیان جزئیات ناچیز زندگی روزمره در آهنگ های خود تردید نداشتند.

به عنوان مثال ، 'پارک پارک' در مورد زندگی پارک بود: 'من به کبوترها غذا می دهم ، گاهی اوقات گنجشک ها را نیز تغذیه می کنم/ این به من احساس رفاه عظیمی می دهد'. اینها شعرهایی در مورد فروپاشی املاک شورا بود ، که من می توانم آن را به ضعف و فقر اطرافم برسانم: 'من به سه سال محکوم شده ام/ در اتاق انتظار مزایای مسکن'. اگر جارویس کاکر می توانست 'شهر جنسی شفیلد' را بنویسد ، من فکر کردم ، می توانم در مورد رابطه جنسی و شهر کوچک بنویسم.



هرچند یک مشکل وجود داشت. هیچ کس در الله آباد به این موضوع گوش نمی داد. من با دختری در سنت زاویر در بمبئی رابطه دوستی برقرار کردم. نامه های طولانی به هم می نوشتیم. نامه ها را به صورت قسمتی ارسال کردیم. به دلیل عجایب سیستم پستی هند ، گاهی اوقات پاکت دو چند روز قبل از پاکت یک می رسید. دنباله قبل از نسخه اصلی بود. ما هر آهنگ را خط به خط بحث کردیم. اشعار سیلویا پلات را رد و بدل کردیم. در حالی که دوستی ما کاملاً افلاطونی بود ، نامه های تندی که در 18 سالگی رد و بدل شد نیز اولین تمرینات جدی من در نوشتن بود. این به من آموخت که چگونه بدون محدودیت برای مخاطبان بنویسم - چگونه می توان روایتی درباره خود ساخت ، بدون اینکه همه چیز را واگذار کنم.



نویسنده نویسنده کتاب Eunuch Park و سردبیر مجله House Spirit: Drinking in India است.