ارتباط پاگلا قدا در شرایط امروز ، در زمانی که گفتمان های فمینیستی تشدید شده است ، چیست؟
امروز گفتمانهای فمینیستی تشدید شده است و این واکنش منفی را توجیه می کند. این همچنین ادعاهای عذرخواهی بسیاری از بانوان برجسته صنعت فیلم ما را که فمینیست نیستند توجیه می کند. فمینیست ها با مردسالاری مبارزه می کنند ، اما به نوعی تصور ساده شده ناآگاه این است که فمینیسم جنبش زنان علیه مردان است. تصور غلط اساسی این است که مردسالاری حکومت مردان بر زنان است و به همین دلیل برای مردان خوب است. این چیزی است که Pagla Ghoda را امروزه مرتبط می کند. بدال سیرکار به طور واضح به ما نشان می دهد که مردسالاری به طور یکسان به مردان و زنان آسیب می رساند. چهار مرد پاگلا قدا مردانی غیر قهرمان و معمولی هستند که تصمیم گرفتند خود را با هنجارهای اجتماعی مطابقت داده و زنانی را که دوستشان دارند رها کنند. از دست دادن وحشتناکی که آنها متحمل شده اند ، زندگی آنها را به شدت متوقف کرده است ، اما آنها مجبورند به عنوان یک مرد عمل کنند.
چقدر سخت بود که به نمایشنامه یک جلوه سینمایی داد در حالی که طعم دراماتیک آن را حفظ می کرد؟
اقتباس از بازی های بدال سیرکار آسان نیست. او دوست دارد نمایشنامه های خود را مانند یک مکالمه آزادانه بسازد. من حدس می زنم که این از ایده بنگالی برای افزودن می آید. او همچنین پر حرف است و دوست دارد در مورد کل جهان ، کل بشریت صحبت کند در حالی که در مورد یک فرد و وضعیت او صحبت می کند. نوشته های او نقطه مقابل ایده سینما (به ویژه فیلم های مستقل) است که در آن شخصیت ها کمتر صحبت می کنند ، داستان به وضوح تعریف شده است ، و قصه گویی متمرکز و اقتصادی است. Sircar ، دست کم ، در سطح ایده تکان دهنده است. من ابتدا ویرایش نمایشنامه را شروع کردم. من سعی کردم روح آن را پیدا کنم و آن را از بدن جدا کنم. به جای تکیه بر دیالوگ ها و حرکت شخصیت ها ، بر تنظیم حال و هوای نمایش تمرکز کردم.
درختانی که در بهار به رنگ ارغوانی گل می دهند
چگونه به این شکل از نمایش یک نمایشنامه در مقابل داشتن یک تجربه دست اول برای تماشای آن بر روی صحنه نگاه می کنید؟
تئاتر و سینما شباهت های زیادی با هم دارند ، اما دو رسانه متفاوت نیز هستند. وقتی فیلمی سعی می کند تئاتری باشد جذابیت خود را از دست می دهد و هیچ راهی برای تئاتر وجود ندارد که سعی کند سینمایی باشد ، فقط ساختگی به نظر می رسد. اما این دو رسانه فقط در بدن متفاوت هستند. روح آنها یکسان است روح داستان می گوید. و داستانها به دلیل شخصیت ها و به این دلیل که می توانیم با آنها ارتباط برقرار کنیم کار می کنند. من کاملاً از این واقعیت آگاه بودم که نمی توانم به قدرت یک نمایش زنده دست پیدا کنم. بنابراین ، من حتی آن را امتحان نکردم.
چگونه به متن نمایشنامه برخورد کردید؟
میوه سبزی که روی درختان می روید
من با احترام زیادی به مطالب اصلی برخورد کردم ، اما همچنین از سنگینی بر اثر موقعیت فرقه ای خودداری کردم. من در مورد متن به اندازه فیلمنامه خودم بی رحم بودم. با خواندن نامه نگاری سیرکار با خواهرش هنگام نوشتن پاگلا قدا ، متوجه شدم چه چیزی باعث شد او نمایشنامه را بنویسد. اقتباس من نمی تواند جایگزین اجرای زنده باشد ، اما نمی تواند روی صحنه نیز تکرار شود. ما ذات پاگلا خدا را گرفتیم و آن را با قدرت سینما تزریق کردیم.
پس از ساخت یک ویژگی Chauranga ، شما Pagla Ghoda را برای CinePlay کارگردانی کردید و اکنون در Hotstar در دسترس است.
من محدودیت هایی داشتم - من مجبور بودم در یک محیط فوق العاده فشرده از تمام فضاهای بسته عکس بگیرم. اما ما فیلم می ساختیم. در واقع ، این تیم نیز کم و بیش همان تیمی بود که ما برای Chauranga داشتیم. برای ما ، این ادامه کار قبلی ما بود.
آیا دوست دارید بازیگران را به مکانهای واقعی ببرید؟
اگر گزینه عکاسی در مکانهای واقعی یا ایجاد مجموعه در فضای باز را داشتم ، آن را متفاوت تصور می کردم. من اخیراً به مسترکلاس آلفونسو کوارون که امسال در جشنواره فیلم کن انجام داد گوش می دادم و می گفت محدودیت ها یک سبک را ایجاد می کند. من نمی توانم بیشتر با او موافق باشم - همانطور که Pagla Goda در حال حاضر است ، این رئالیسم سبک است.