غریبه ای در سرزمین خودم

بزرگ شدن روهینگیایی ها ، روایتی از وحشتی است که یک دیدگاه محدود از ملیت و ملیت می تواند بر مردم ایجاد کند

حبیبوراحمان ، کتاب حبیبوراحمان ، اکسپرس نقد کتاب ، کتاب بحران روهینگیا ، کتاب روهینگیا ، کتابهای پنگوئن ، اخبار سریع هندجلد جلد 'اول ، آنها نام ما را پاک کردند - روهینگیایی صحبت می کند'

عنوان: اول ، آنها نام ما را پاک کردند - یک روهینگیایی صحبت می کند
نویسنده: حبیبوراحمان در کنار سوفی انسل
ناشر: پنگوئن وایکینگ
صفحات: 256
قیمت: 499 روپیه



یکی از اولین درس های زندگی که حبیبورحمان از پدرش در دوران مدرسه آموخت این بود که هرگز خود را روهینگیایی معرفی نکرد. ما فقط در بین خودمان در کلبه از آن استفاده می کنیم. این هویت مخفی ماست. پدر اصرار دارد که وقتی خود را معرفی می کنیم از عبارت 'مسلمان' استفاده کنیم. او می گوید که اگر بگوییم ما روهینگیایی هستیم ، حکم مرگ خانواده را امضا می کنیم. حبیب می نویسد ، بنابراین ما هرگز در این خاطرات بزرگ شدن روهینگیایی ها چنین نمی کنیم.



در آن زمان ، میانمار قبلاً وجود گروه را مشروعیت نداده بود. در سال 1982 ، روهینگیا در لیست 135 گروه قومی قرار نگرفت که توسط رژیم نظامی نی وین به عنوان بومی شناخته شده بود. من سه ساله هستم و هنوز نمی دانم که بی تابعیت هستم. یک ستمگر بر گهواره ام خم شد و سرنوشتی را برای من تعیین کرد که اجتناب از آن دشوار است: یا فراری خواهم شد یا اصلاً وجود نخواهم داشت.



یک پناهنده روهینگیایی چادر خود را در اردوگاهی در کالیندی کونج دهلی نو تعمیر می کند

حبیب معتقد بود که می تواند با تحصیل در استان دیگری این سرنوشت را شکست دهد و در 19 سالگی خانه را ترک کرد تا از زندان باز که سیتوه ، مرکز ایالت راخین (آراکان) تبدیل شده بود فرار کند. اما از آن لحظه به بعد ، او فراری شد و تا 17 سال بعد همچنان متواری بود ، تا اینکه درخواست پناهندگی وی در سال 2014 در استرالیا پذیرفته شد ، اما نه قبل از آنکه نزدیک به سه سال را در بازداشتگاه های آن کشور گذرانده باشد. او اکنون در ملبورن زندگی می کند ، اما بی تابعیت است و نمی تواند به دلیل نداشتن گذرنامه سفر کند.

انواع نخل های داخلی

این خاطرات مربوط به حبیب است ، اما می تواند داستان زندگی هر یک از روهینگیایی ها باشد - فرایند دیوانه وار برای به دست آوردن اسناد جعلی به عنوان یک مسلمان شان. رشوه دادن به پلیسانی که از اعتقاد به اسناد خودداری می کنند زیرا آنها روهینگیایی ها را با رنگ پوست خود تشخیص می دهند. اقامت در یک م technicalسسه فنی دولتی و دشمنی با اتحادیه ملی دموکراسی ، که رهبر آن آنگ سان سوچی در آن زمان چراغ امید بود ، همه توسط جاسوسان حکومت نظامی در محوطه دانشگاه کوتاه شد. ناامیدی زندان ؛ رشوه بیشتر برای آزادی ؛ فرار ناامیدانه به تایلند ، و از آنجا به مالزی و اندونزی ، در هر سه کشور توسط پلیس ویژه برای تعقیب مهاجران غیرقانونی دنبال شد. فرار از قاچاقچیان انسان ؛ و حتی ناامیدکننده ترین سفر در دریاهای متلاطم در یک قایق کوچک ، تا استرالیا.



آخرین حبیب از برادرش شنید ، او در چین بود. یکی از خواهران و شوهرش در سال 2017 به بنگلادش فرار کردند. خواهر دیگری از یانگون پس از فرار از سیتوه به همراه همسرش در آتش سوزی 2012 علیه روهینگیایی ها دستگیر شد. پس از رشوه دادن به مقامات ، او آزاد شد و به نروژ گریخت. پس از 18 ماه در زندان بدنام اینسین ، خواهر دیگری به استرالیا گریخت و در آنجا به دنبال پناهندگی است ، در حالی که مادرش همچنان در یانگون فراری است. پدری که او را می پرستید ، پس از چندین بار دستگیری و شکنجه در سیتوه درگذشت.



تاریخ شخصی وحشتناک حبیب ، با روایت قدرتمند ، که در اصل به کمک یک روزنامه نگار فرانسوی به زبان فرانسوی نوشته شده و به انگلیسی ترجمه شده است ، گزارشی نادر از آزار و اذیت روهینگیایی ها و فرار بی آینده صدها هزار نفر از جامعه از میانمار تصادفی نیست که چنین حسابهای دیگری وجود ندارد. تخمین زده می شود که 90 درصد از مردم روهینگیا بیسواد هستند و به آموزش دسترسی ندارند. علاوه بر جلوگیری از هرگونه ادعای مالکیت زمین ، محدودیت های شدید در تحرک و سایر اقدامات سرکوبگر فقرآمیز ، این اطمینان حاصل شده است که هیچ صدای قوی روهینگیایی برای این گروه در میانمار یا در جهان صحبت نمی کند.

عکس سوسک را به من نشان بده

به همین دلیل است که کتاب حبیب اهمیت دارد. او می نویسد: 'ما تا به حال برای گفتن داستان خود به دیگران وابسته بوده ایم ، همچنین اشاره می کند که چگونه تنها یک صدا از میانمار حتی در قتل های سال 2012 برای جهان اهمیت داشت ، آنگ سان سوچی. صدای واحد میانمار به جای ما صحبت نکرده بود و بنابراین ، اکنون ما باید خودمان صحبت کنیم.



حبیب ، که وبلاگی به نام دفتر خاطرات اراکان (www.arakandiary.com) را اداره می کند ، محدوده ای را که یک کشور می تواند برای اعمال یک دیدگاه محدود از ملیت و ملیت انجام دهد ، نشان می دهد و نفرت بی عیب و نقصی که با یکدیگر بر اساس رنگ پوست ایجاد می شود. ، ویژگی ها و مذهب



کالارها برای ما مانند نمک هستند. گروهی از بوداییان راخین روزی به حبیب 16 ساله ای می گویند که او در یک چای فروشی در Sittwe توقف می کند ، به زبان حبیب 16 ساله می گویند ما شما را بر زبان خود حل می کنیم. در سطح دولت نیز هیچ چیز مخفی در مورد این طرح وجود نداشت. در سال 1991 ، یک عملیات نظامی ضد روهینگیایی با کد 'ملت پاک و زیبا' نامگذاری شد.

شهروندی در بسیاری از کشورها به اندازه کافی ساده است. جاهایی هستند که می گویند اگر اینجا متولد شده اید ، به اینجا تعلق دارید. میانمار تنها جایی نیست که شهروندی به این سادگی نیست. در هند ، ایده شهروندی ، تعلق ، اینکه چه کسی خوش آمدید و چه کسی نیست ، در برابر چشم ما تغییر می کند. هر کشوری مرتکب اشتباهات خود می شود. اما داستان سفر حبیبورامان از دوران کودکی در روستایی کوچک در ایالت چین میانمار در همسایگی راخین ، تا بزرگ شدن در منطقه قطبی تری سیتوی ، و فراری که تمام جوانی او را در بر می گیرد ، برای کسانی که او را کنار می گذارند ، چشم بازکننده ای است. جنبه های انسانی ، اخلاقی و اخلاقی در ایجاد ملت و ملیت.