چهار هنرمند به مدت یک ماه گرد هم آمدند تا روی یک متن سانسکریت باستانی به نام Mrichhakatika کار کنند. نمایشنامه 10 پرده ای سودراکا، در مورد عشق ممنوع بین برهمین چاروداتا و واسانتاسنای نجیب زاده، یکی از آثار کمدی نادر در ادبیات کلاسیک هند است - اما آخرین اقتباس آن، پروژه Mrichhakatika، یک چیز تند و تیز بود. در 22 نوامبر در انجمن بین المللی هنرمندان خوج، سازمانی در دهلی جنوبی که هنرهای پیشرفته را تسهیل می کند، ارائه شد.
هنرمند تجسمی و مجری میتو سن با دادن یک پاکت مهر و موم شده و مقداری پول به بازدیدکنندگان خوش آمد گفت. پاکت نامه حاوی پیشنهاد نامه ای بود که در آن به هر فرد فرصتی برای بازی کردن نقش خود اختصاص داده شد. در متن پس از فیلمنامه آمده است که هر فکر، حرکت، احساس، عمل و مکالمه به دقت زیر نظر گرفته شده و برای بازیابی بعدی ذخیره خواهد شد... در حافظه جمعی ما.
پولی که در کیسه بود پاداشی بود برای تماشاگر-بازیگر. شش سال پیش در همان محل، سن آثار هنری - با قیمت های بالا در بازار - را به عنوان هدیه به کسانی که برای او نامه نوشتند هدیه داد. پول دادن به تماشاگران حکایت از خرابکاری مشابه دارد، زیرا این دومی است که معمولاً برای تماشای یک نمایش هزینه دارد.
هنرمندان دیگر - زلیخا چودهری کارگردان تئاتر، کریس مرکن دراماتورژ و شیلپی گولاتی مستندساز - پشت میزی روی یک تکه علف مواج در استودیویی نشسته بودند و فیلمنامه می خواندند. این باغ در متن سودراکا بهعنوان مکانی که چاروداتا و واسانتاسنا با هم ملاقات میکنند و همچنین جایی که احتمالاً واساناتاسنا در آن به قتل میرسد، بهطور برجستهای به چشم میخورد. اینجا محل شور و جنایت است. چودهری می گوید، داشتم به این فکر می کردم که باغ عمومی به چه معناست و چگونه می توان منظره ای در وسط یک اتاق ساخت.
تماشاگران در اطراف باغ میایستادند یا روی چمنها مینشستند و به خواندن اجراکنندگان گوش میدادند - چه به صورت زنده و چه در ویدئویی که روی دیوار پشت سر آنها پخش میشد. دیالوگ های Mrichhakatika با خطوطی در مورد انقلاب از Hainer Muller's Hamletmachine دنبال شد. گاهی اوقات، سطرهایی از Mrichhakatika برای مشتمل بر یک مرجع سیاسی ترجمه می شد: این گاو متعلق به معشوقه من است. آن را در خانه آن جناب شایسته گذاشته بود.
گولاتی که در حال ثبت خاطرات از روند ساخت این اجرا بود، خاطرات خود را در فیلمنامه مداخله کرد. او گفت که گرفتن چمن می تواند تا 15000 روپیه هزینه داشته باشد. بعداً، او اضافه کرد، ممکن است اصلاً چیزی تولید نکنیم. در خوج می شود گفت. من تعجب می کنم که تیم طبقه بالا در مورد این چه احساسی دارد؟ آیا واقعاً آن را جالب می دانند یا در جایی باعث وحشت می شود؟
حتی برای یک مخاطب توجه، فیلمنامه شبیه آینه شکستهای بود که در تکههای آن میتوان تکههایی از دغدغههای خود یا عبارات جذاب آن لحظه را تشخیص داد. چرخش ایدهها - از بازیسازی تا تماشای بازی - باید با وعدههای موازی پخش موموهای داغ و معاشرت برای جلب توجه مخاطب مبارزه میکرد. گفتگو در اطراف اجراها پیچید. حتی اتاقی که سن برای چارودوتای عزیز نامه مینوشت و پاکتهایی با پول بیشتر برای تماشاگرانی که میخواستند در این نمایش ایفای نقش کنند، نگه میداشت، انگیزه کافی برای شرکت نداشت.