داستان شما را به کجا می برد: سفر انتشارات 'کاتا'

گیتا دارماراجان به سفر کاتا ، پیشگام در میان انتشارات در هند ، نگاه می کند.

انتشارات ، کاتا ، داستانها ، رمانها ، انتشارات کاتا ، ناشران کاتا ، انتشارات کاتا ، داستانها ، اخبار اکسپرس هند ، اخبار اکسپرس هند(منبع: ابیناو سها)

زندگی بعد از یک داستان ، گیتا دارماراجان ، به من می گوید ، با خوانندگانش و مکانهایی که خاطراتش را به آنجا می برند ، گره خورده است. به عنوان یک دختر جوان در دهه 1960 در چنای بزرگ شد ، یکی از بزرگترین لذت های زندگی دارماراجان ، شرکت کتاب بود. پدر دکتر او یک خواننده مشتاق بود و سه دختر خود را تشویق می کرد که فراتر از کتاب های درسی خود بخوانند.



اما هزینه یک کتاب 10 روپیه است و ما هرگز پولی برای خرید آن نداریم. ما قبلاً مجله هایی به خانه می آوردیم - Anandavikatan ، Kalki ، Swadesamitran و دیگران. هر پنجشنبه بعد از ظهر ، در تعطیلات ، پستچی زنگ را می زند و هرکسی که اول می دوید و آن مجله را می گرفت ، اولین کسی بود که آن را می خواند. به این ترتیب وارد ادبیات تامیل شدم. دارماراجان ، 69 ساله ، نویسنده و مدیر اجرایی Katha ، یک سازمان غیر انتفاعی که از پیشگامان حوزه ترجمه و آموزش برای افراد محروم



لیست عنکبوت ها با عکس

سالها بعد ، هنگامی که او در سال 1983 به همراه کارمند دولتی خود به آمریکا سفر کرد و به عنوان هیئت علمی در دانشگاه پنسیلوانیا ، فیلادلفیا مشغول به کار شد ، دارماراجان در قفسه های مملو از آثار ترجمه شده در کتابفروشی ها یا کتابخانه ون پلت ضربه خورد. در دانشگاه. وقتی مادرم برای ملاقات آمد ، ما مجبور بودیم راهی را برای سرگرم نگه داشتن او هنگام کار پیدا کنیم. من به کتابخانه رفتم و بیشتر کتابهایی را در تامیل یافتم که در هند پیدا کردم - کتابهای کالکی ، موونی ، پرم سانگو و دیگران ، و ما دو نفر فقط به خواندن ادامه می دهیم. مثل این بود که بخشی از کشورم را دیدم که دورتر از آن نشسته بود. می خواستم به همه اطلاع دهم که ادبیات تامیل همه این موارد را دارد ، آیا آن را در بنگلا یا مراتی یا مالایالام دارید؟ آیا می توانیم همه را با هم جمع کنیم؟ بنابراین ، من با این نیاز بزرگ به ترجمه برگشتم. او می گوید آمریکا چشم من را به روی هند باز کرد.



هنگامی که او کاتا را در سال 1988 تأسیس کرد ، ترجمه هنوز یک حوزه نوپا بود و فقط به ابتکار تعداد انگشت شماری محدود می شد. استاد میناکشی موکرجی برنده جایزه Sahitya Akademi بود که در حال بررسی پتانسیل مطالعات فرهنگی و ادبیات منطقه ای در ترجمه در دانشگاه ها در خانه بود. انتشارات پنگوئن تازه وارد بازار هند شده بود. ما در زمانی بودیم که پنگوئن عبارات Appa و Amma را کج می کرد - ما کلمات bhaha را به انگلیسی قبول نکرده بودیم. در هند ، ما برای خودمان به زبان های مختلف خود می نویسیم ، برای خودمان برای مخاطبان سراسر هند ترجمه می کنیم و خودمان را نقد می کنیم. به طور معمول ، ما بسیار بسیار به خود و ترجمه های خود سخت می گیریم. در نتیجه ، درخشش در دنیای ترجمه در اینجا بسیار دشوار است. او می گوید که ما واقعاً دو چیز را می خواستیم: یکی ایجاد زمینه ای برای ترجمه ها و دوم این که ما باید راه خودمان را داشته باشیم که در آن به خودمان نگاه می کنیم و خودمان را ترجمه می کنیم.

عنکبوت برنزه با پاهای بلند

آنچه که مستلزم آن بود تمایز بین روپانتر و آنوواد بود - اولی ترجمه ای بسیار احساسی بود که پشت کلمه و فراتر از جمله و دومی ، ترجمه ای بود. نکته اصلی کاتا این بود که آیا می توانید کلمات bhasha را بدون عجیب و غریب کردن آنها وارد کنید؟ می گوید دارماراجان. در کتابهای تصویری ترجمه شده کودکان که کاتا منتشر می کند - آثار نویسندگان مانند رابیندرانات تاگور و پرمچند تا کتابهای مامانگ دائی ، دارماراجان و تعداد انگشت شماری از نویسندگان بین المللی - زمینه نقش مهمی را ایفا می کند. به طور کلی ، دارماراجان ایتالیک را که اغلب واژه های زبانهای هندی را مشخص می کند ، کنار گذاشته است و در عوض چارچوبی فرهنگی برای داستان به خوانندگان داده است. داستانهای کوتاه ، دیگر ژانر مورد علاقه دارماراجان ، همچنان به عنوان نقطه قوت کاتا باقی مانده است. داستانهای جایزه کاتا آثاری را در ترجمه نویسندگانی مانند نایر مسعود ، پریا ویجی تندولکار ، پی لانکش و شوکت حیات گرد هم آورد و باعث شد کاتا در سه دهه نزدیک به وجود مشعل دار در این زمینه تأسیس شود.



در سالهای پس از آن ، بازیکنان دیگری وارد عرصه ترجمه شده اند و اکوسیستمی را ایجاد کرده اند که استعدادها را پرورش داده و زندگی پررونقی برای خود دارد. فلسفه پشت ترجمه بسیار مهم شده است. زبان مردم را می سازد. من آن چیزی هستم که هستم به دلیل آنچه در زبان خود خوانده ام. او می گوید وقتی شروع به گفتن می کنید که زبان مهم است و bhasha مهم است ، شما به بدهی خود در قبال قصه گویی اعتراف می کنید ، دامنه تخیل و نقش آن را در شکل گیری شما تشخیص می دهید.



به همین دلیل است که تلاش دولت مرکزی برای وارد آوردن زبان هندی به تمام زمینه های زندگی عمومی نگران کننده دارماراجان است. من فکر می کنم ما سیاست زندگی راجنتی را اشتباه گرفته ایم. نمایندگی برای شهروندان از زبان می آید ، از هویتی ناشی می شود که من با آن صحبت می کنم. نقشه زبانی که داریم بسیار هیجان انگیز است. با این حال ، نحوه نگریستن ما به ناهمگونی - گویا این چیزی است که ما در حال ساخت آن هستیم و شما می توانید آن را از طریق ترجمه حفظ کنید - که به نظر من اشتباه است. ما باید هر روز به آن زبان صحبت کنیم تا در فرزندان ما زنده بماند. این همان چیزی است که ما به عنوان هدیه بین نسلی به آنها می دهیم-زبان و تمام دانش حامل آن. اگر به عنوان بزرگسال فرزندان خود را با تنوع آشنا نکنیم ، آنها را شکست می دهیم. او می گوید ، اما اگر بتوانیم داستان هایی را از زبان های مختلف برای فرزندان خود ببریم ، آنها نمی گویند 'Ek hi culture hain'.

اعتماد دارماراجان به جوانان ناشی از موفقیت کاتا در انتقال آموزش به محرومان و اداره مدارس برای آنها در دهلی ، هاریانا ، ماهاراشترا و آروناچال پرادش است. اولین مدرسه کاتا در گووینپوری دهلی با پنج فرزند تأسیس شد. امروزه با بیش از 1 میلیون کودک فقیر در پایتخت کار می کند. در کشور ما ، وقتی از کودکان صحبت می کنیم ، فقط از کسانی صحبت می کنیم که حتی 10 درصد کشور ما را تشکیل نمی دهند. چه کسانی به اینترنت دسترسی دارند؟ چه کسی تحت تأثیر نهنگ آبی (چالش) و ساراها و موارد دیگر قرار می گیرد؟ درصد بسیار کمی. وقتی به فرزندانمان (در مدارس کاتا) نگاه می کنم ، به 60-70 درصد افرادی که در فقر زندگی می کنند ، نگاه می کنم. آنها تشنه کتاب و دانش هستند. کشور ما در کودکی به آنها نگاه نمی کند. او می گوید که آنها بسیار نامرئی هستند.



صنوبر نروژ در مقابل صنوبر آبی

در مدارس کاتا ، برنامه درسی ثابتی وجود ندارد. در عوض ، دارماراجان کتاب های درسی را با داستان تکمیل می کند و به کودکان می آموزد که برای خودشان رویا ببینند ، آنها را تشویق می کند که هنگام یادگیری داستان های خود را بنویسند و ترجمه کنند. من ایده انتقال کودکان از فرهنگ توده ای به فرهنگ انتقادی را دوست دارم. همه ما منفعلانه مدارا می کنیم. اما ، وقتی ما مجبور می شویم ، وقتی پسر من همجنسگرا می شود ، به عنوان مثال ، من ناگهان دیگر نسبت به فرزندم و خودم تحمل نمی کنم. داستان ها به ما می آموزند که تحمل فعال داشته باشیم. آنها آنقدر سناریوها را در اختیار ما می گذارند که من می توانم به اطراف نگاه کنم ، مطالعه کنم و مشاهده کنم که افراد مختلف چه می گویند. بنابراین ، ما به فرزندانمان داستان می دهیم و به آنها می گوییم: انتخاب با شماست ، شما باید نمایندگی خود را بسازید. او می گوید اگر بتوانیم این را بگوییم و آنها را از برنامه درسی سخت رها کنیم و تخیلات خود را به آنها بازگردانیم ، در تقویت مادام العمر آنها موفق شده ایم.