'یک موقعیت اخلاقی قابل اجرا باید با ارزیابی اینکه ما و چه کسی هستیم' آغاز شود.

جورج ساندرز ، نویسنده داستان کوتاه آمریکایی ، در مورد داستان اولین رمان خود به مدت 20 سال ، به موقع بودن انتشار آن در آمریکای ترامپ و چگونه مهربانی با بیگانه هراسی مقابله می کند.

بازگشت به آینده: جورج ساندرز.بازگشت به آینده: جورج ساندرز.

در نگاه اول ، یکی از مورد انتظارترین کتابهای سال 2017 ، لینکلن در باردو ، به نظر می رسد چیزی جز یک رمان نباشد. ساختار روایتی که مانند یک نمایشنامه نوشته شده است ، یک اتاق خواب است که مملو از شخصیت های شبح انگیز و تعدادی از متون تاریخی است که ممکن است معتبر باشند یا نباشند. جورج ساندرز ، نویسنده داستان کوتاه آمریکایی ، 58 ساله ، هیچ شاهکی را روی کاغذ نصب نکرده است تا داستان شب ویلی لینکلن جوان ، سومین پسر آبراهام لینکلن ، شانزدهمین رئیس جمهور آمریکا را که در 20 فوریه 186 جان خود را از دست داده است ، نشان دهد. در بحبوحه یک مشکل سیاسی و شخصی ، لینکلن شب ها از قبر پسرش دیدن می کند. ساندرز از باردو - حالت جرم بین زندگی و مرگ - برای بررسی ایمان ، عشق ، اندوه و مرگ استفاده می کند. گزیده ای از مصاحبه ایمیلی ویرایش شده:



چه چیزی طول کشید تا اولین رمان خود را بنویسید؟
من فکر می کنم 'گام' طبیعی من کاری است که خود را به کارهای کوتاه و سریع وامی دارد - به عبارت دیگر داستانهای کوتاه. اما این مطالب لینکلن بیش از 20 سال است که 'مرا صدا می زند'. وقتی وارد آن شدم ، فقط رشد می کرد. من همیشه سعی می کنم نوشته هایم را صادقانه نگه دارم ، اما در این مورد ، مطالب مرا راهنمایی می کرد.



این رمان مانند یک نمایشنامه خوانده می شود و نحوه تعامل ما با فرم را تغییر می دهد. بذر رمان چه بود و چگونه در مورد سبک و ساختار تصمیم گرفتید؟
این داستانی بود که در سال 1993 تقریباً شنیده بودم-اینکه لینکلن ، غمگین ، وارد سرداب پسرش شده بود. آن زمان آمادگی امتحان کردن آن را نداشتم - احساس می کردم نمی توانم در آن لحظه عدالت را رعایت کنم. سرانجام ، در حوالی سال 2012 ، من فکر کردم ، 'رفیق ، شما 55 ساله هستید. اگر الان نیست ، کی؟ '



این فرم به طور طبیعی از مشکلات مواد ناشی می شود و تمایل من برای احترام گذاشتن به قدرت احساسی در اصل داستان. من فکر می کنم ما در تلاش برای اجتناب از انجام کارهای قدیمی ، با تلاش برای عدم مکیدن ، به راه حل های هنری عجیبی می رسیم. اگر تصور می شود که این نوآوری ها مستقیماً در خدمت قدرت احساسی داستان هستند ، بهتر است - این امر معتبر و به دست آمده به نظر می رسد.

چقدر طول کشید تا آن را بنویسید؟
چهار سال. با نوشتن آن ، من واقعاً از اینکه آمریکا در دهه 1860 به ویرانی نزدیک شده بود و همچنین بسیاری از مسائلی که ما را در آن زمان عذاب می داد ، هنوز با ما بود ، شگفت زده شدم. من کتاب را درست زمانی که ترامپ نامزدی خود را اعلام کرد ، به پایان رساندم و توسط نیویورکر به تجمعات وی اعزام شدم.



یافته های شما در این تجمعات چه بود؟
خشم و ناامیدی زیادی در آن تجمعات وجود داشت! طرفدارانش او را فردی می دانند که حداقل به حرف های آنها گوش می دهد و می داند که آنها ناراضی هستند. برخی از این ناراحتی ها مشروع هستند و برخی دیگر نه. تراژدی واقعی این است که یک گروه (سفید) از افراد رنج دیده ناراحتی خود را از گروه های دیگر و همچنین آسیب پذیر خارج می کند. ترامپ برای سوء استفاده از این رنج بسیار واقعی وارد عمل شد. این زمانهای جالبی است که کاملاً سیاست ما را بازسازی می کند. زندگی در آن سالها با لینکلن این را به من آموخت: منبع قدرت او غم ، مهربانی ، فروتنی و اعتماد ذاتی او و همدلی با سایر انسانها بود. این موارد در دولت فعلی ما کم است. اما من از شیوه ای که کشور در برابر این موج جدید تجاوزات پیش پا افتاده و بیگانه هراسی عقب نشینی می کند ، الهام گرفته ام.



در رمان ، شما کیفیت مهربانی را بررسی می کنید که به ما امکان می دهد هم در زندگی و هم در زندگی پس از آن حرکت کنیم. مهربانی چه چیزی شما را به عنوان نویسنده تحت تأثیر قرار داده است؟
من مهربانی را منطقی ترین و عاقلانه ترین پاسخ به شرایطی که در اینجا روی زمین قرار داریم می دانم. آنچه ما نیستیم: دائمی ، مرکزی ، ایمن از آسیب ، جدا از سایر انسانها. آنچه هستیم: در حال مرگ ، آسیب پذیر و متوهم اگر فکر می کنیم بدون عشق و اجتماع می توانیم به آن برسیم. بنابراین ، اگر ما 'مهربانی' را به عنوان 'چیزی که به سایر موجودات سود می رساند' درک کنیم ، پس مهربانی فقط معقول است. من فکر می کنم مهربانی می تواند به نوعی 'فضیلت دروازه' عمل کند.

شما یکبار گفتید: 'مرگ همه چیز را جالب تر می کند'. به نظر می رسد bardo مکانی است که بتواند در چندین نوع از دست دادن حرکت کند.
یکبار شخص بسیار عاقلی را شنیدم که می گفت: «زندگی قابل اصلاح نیست.» و من فکر می کنم این درست است. من فکر می کنم یک موقعیت اخلاقی قابل اجرا باید با ارزیابی صریح از اینکه ما و چه کسی هستیم شروع شود. باید بگوید ، 'بله ، ما مطمئناً می میریم و احتمالاً در این راه دچار بیماری ، تحقیر و شکستگی قلب می شویم. خوب. حال: چگونه می توانم در این زمینه شاد ، مثبت و مولد باشم؟ »آگاهی' سالم 'از مرگ ، نوع دیگری از عقل است. ما باید با چشمان باز زندگی کنیم ، اگر می توانیم به مرگ بدون انکار نگاه کنیم.



باردو مفهومی از بودیسم تبتی است. از کی شروع به تعامل با بودیسم کردید؟
من و همسرم حدود 15 سال پیش تمرین را شروع کردیم. احساس می کنم وقتی تمرین می کنم شادتر و خوشگل تر هستم و بیشتر به چیزها علاقه دارم - کمتر عصبی و مضطرب.



مسئله هویت ملی کیفیت زندگی ما را رنگ آمیزی می کند. به نظر شما این چگونه بر نوع ادبیاتی که یک کشور تولید می کند تأثیر می گذارد؟
ادبیات باید آنچه را که همیشه انجام داده است انجام دهد و خواهد داد: بسط و روشن ساختن این پرسش که منظور از انسان بودن چیست. حال ، در شکل ادبی چگونه خواهد بود؟ هنرمندان جوان جهان در حال کار روی این موضوع هستند. اما من از قدرت و ماهیت هنر اطمینان دارم.

آنچه در ایالات متحده اتفاق افتاده را می توان در ظهور ماتریالیسم جستجو کرد-ارزش بیش از حد ما برای پول ، قدرت و قدرت بی رحمانه. و به حاشیه راندن موارد مبهم ، کنجکاو ، معنوی ، مناقصه. ما تواضع خود را از دست داده ایم و به نوعی معتقدیم که هدف از زندگی پیروزی است. ادبیات ، در اینجا ، به طور فزاینده ای به عنوان نوعی اغماض مورد توجه قرار گرفته است. کاری که چند نفر عجیب انجام می دهند. اما در حال حاضر ، ما آن را همانطور که هست می بینیم: اندیشه بشری در بالاترین ، پیچیده ترین و سخاوتمندانه ترین حالت خود. چیزی که فرهنگ را قوی تر و دوست داشتنی تر می کند.