موسیقی و سکوت: هندسیستانی کلاسیک با همتای غربی خود در آهنگ قو پاندیت راوی شانکار در سوکانیا ملاقات می کند

سوکانیا ، آهنگ قو پاندیت راوی شانکار و تنها اپرای او ماه گذشته در بریتانیا به نمایش درآمد.

ضربه زدن به نت مناسب: از نمایش آهنگ قو بزرگ پاندیت راوی شانکار ، سوکانیا ، تنها اپرای او. (عکس: بیل کوپر)

پاندیت راوی شانکار ، چند روز قبل از مرگش در دسامبر 2012 ، از دوست و همکار دیرینه خود دیوید مورفی - رهبر ایتالیایی ولایت و حمایت از سرلشگر چارلز ماکراس رهبر ارکستر استرالیا - خواست و دیدگاه خود را برای یک اپرا به او گفت. دختر شانکار ، طنزپرداز انوشکا ، هنگامی که برای اولین بار در سال 2010 این ایده را شنید ، به این ایده خندید و گفت که ادغام صداهای هندی با لحن اپرا عجیب به نظر می رسد. مورفی در گفتگوی تلفنی از لندن می گوید اما شانکار در مورد آنچه می خواست به عنوان قطعه نهایی خود شناخته شود بسیار واضح بود. در چند روز آینده ، مورفی تقریباً هر روز خود را در بیمارستان اسکریپس مموریال در سن دیگو ، ایالات متحده می دید ، کنار تخت شانکار نشسته بود ، در حال بحث و نوشتن موسیقی خود با نماد غربی بود. آهنگ قو شانکار ، سوکانیا ، تنها اپرای او ، ماه گذشته در تئاتر Curve در لستر ، انگلستان به نمایش درآمد. سپس در سالن Symphony ، بیرمنگام و بعداً در تالار معتبر Royal Festival در لندن به روی صحنه رفت.



جلسات ما در بیمارستان بسیار جالب بود. نکته باورنکردنی این بود که او بسیار شکننده بود ، اما لحظه ای که ما شروع به صحبت در مورد موسیقی و اپرا کردیم ، چشمانش برق می زد. او در مورد راگاس ، یادداشت ها و چگونگی ترک این پروژه به عنوان قصیده برای همسرش سوکانیا صحبت می کرد. مورفی ، که اولین بار در سال 2004 با شانکار ملاقات کرد ، می گوید دیدن چنین کاری او یک تجربه خارق العاده بود.



درخت کوچکی به شکل چتر

سوکانیا داستانی از مهاباراتا است که در آن یک شاهزاده خانم جوان به طور تصادفی پیر حکیم پیر چیوانا را کور می کند و بعداً عاشق او می شود. او به رغم دو خداپرست جوان و خوش تیپ که سعی در جلب توجه او داشتند به او وفادار می ماند. مادر سوکانیا شانکار داستان را در اواسط دهه 90 برای پت راوی شانکار روایت کرده بود.



او شیفته آن بود و می خواست از آن اپرا بسازد. خاطرات من بسیار روشن است از روزی که او از مادرم درباره ماجرای نام من پرسید و می خواست روی یک اپرا کار کند. سوکانیا شانکار در بیانیه مطبوعاتی خود می گوید که با برنامه شلوغ او ، آن را کنار گذاشتند. در حالی که شانکار بیشتر قطعه را تکمیل کرد ، مورفی و آنوشکا ، پس از مرگ او با هم کار کردند و آن را به شکل فعلی رساندند. مورفی می گوید ، دیدگاه شانکار با چنان وضوح و شفافیتی ارائه شد که انگیزه بزرگی بود. من در پروژه های زیادی با او کار می کردم. مورفی می گوید: نوشتن یک اپرا برای یک نوازنده هندی یک جهش بزرگ بود اما این یک پیشرفت طبیعی بود.

در این اولین نمایش 60 نوازنده از ارکستر فیلارمونیک لندن (LPO) در کنار نوازندگان کلاسیک هندوستانی در شهنی ، تابلا ، مریدنگام و سیتار بازی کردند ، در حالی که سوسرانو سوسرانا هورل - در نقش نامدار - صداهای اپرا را رهبری کرد. این با kannakol ادغام می شود-تالاهای کوبه ای که به عنوان تپه های سریع خوانده می شوند. لیبرتو (متن مکتوب) این قطعه توسط نویسنده آمیت چوداری نوشته شده است و نه تنها از متون سانسکریت Mahabharata بلکه از نثر و شعر رابیندرانات تاگور ، تی اس الیوت و شکسپیر گرفته شده است. کارگردانی سوبا داس کارگردانی این فیلم را به یک نمایش کامل تبدیل کرده است ، او از نمایشگرهای روی پرده ، لباس های مجلل استفاده کرده و پیچ و خم های دیوانه وار رقصنده های کاتاک را که توسط طراح رقص آاکاش اوددرا آموزش دیده اند ، اضافه کرده است و همه آنها را با بازیگران روایتگر داستان ترکیب کرده است.



برای داس ، که تقریباً سه سال پیش مورد طناب قرار گرفت ، این اولین تجربه او از اپرا بود. داس که در خانه ای بنگالی در نیوکاسل بزرگ شده بود ، از کودکی صدای LP های راوی شانکار را شنیده بود. من بسیار مفتخرم ، کمی غرق شده و کمی وحشت زده هستم. این قطعه همچنین دارای یک نوع کیفیت ادبی دقیق است. من در کمبریج ادبیات خواندم تا بتوانم این نوشته ها و زمینه ها را از فاصله سه مایلی تشخیص دهم. Das 32 ساله ، که به عنوان کارگردان در Birkbeck ، دانشگاه لندن آموزش دیده است ، می گوید: عناصر مختلف زیادی برای کار وجود داشت.



مورفی می گوید هر نت از هر راگایی که در تولید استفاده شده است به نوعی از زندگی شانکار گرفته می شود. سوکانیا با مقدمه ای در رأی مالیخولیایی بایراگی شروع می شود ، که به زودی وارد اورتور می شود که ارکستر هنگام ورود حکیم به صحنه می نوازد. شانکار همچنین خود را مجذوب سبک آوازی تارآنا ، اختراع امیر خسرو ، کرد. این قطعه توسط سوپرانو ارائه شده است ، هنگامی که سوکانیا در جنگل پیچیده و او را کور می کند ، خوانده می شود.

هورل از لحن و زیبایی اپرا استفاده می کند اما ملودی او بر اساس راگهای کلاسیک هندوستانی است. سپس سوکانیا با حکیمی که به او موسیقی می آموزد ازدواج می کند. این صحنه گسترده در راگ یامان کالیان است. این امر خاص است زیرا این شناقی بود که روسری در روزی بازی می کرد که روزی سوکانیا شانکار (سپس راجان) عاشق او شد.



به گفته داس ، چالش این بود که همه چیز جریان داشته باشد و دیدنی به نظر برسد. برای اطمینان از این امر ، او از زیبایی هنرپیشه های موسیقی پاپ استفاده کرده است. داس می گوید ، وقتی شما در حال تماشای یک تولید هستید ، فقط به موسیقی آن نگاه نمی کنید ، بلکه ظاهراً فوق العاده نیز به نظر می رسد.



سوسک پرنده سیاه و زرد

مورفی و شانکار در طول ارتباط طولانی خود اغلب در مورد مسیری که موسیقی غربی در نیمه دوم قرن بیستم طی کرده بود بحث می کردند. او از نحوه تغییر موسیقی غربی در طول زمان و نقش موسیقی هندی در توسعه آن بسیار آگاه بود. مورفی می گوید ، موسیقی راویجی برای آهنگسازان غربی الهام بخش بزرگی برای یافتن مسیرهای جدید بود.

شامگاه 4 نوامبر 2012 ، یک ماه قبل از مرگ ، هنگامی که شانکار ضعیف با لوله اکسیژن در آخرین کنسرت او در لانگ بیچ ، کالیفرنیا ، با دخترش آنوشکا ، نواخت ، او تصمیم گرفت که حاضران را خوشحال کند. با مارو بیهاگ پس از لمس هر یک از سوارا با لطافت و پایان دادن به یک تیهائی ، او برای حاضران دست تکان داد - که افسانه را به طور خستگی ناپذیر کف می زدند - پرانام کرد و اشک ریخت. انگار برای آخرین بار آنها را می دید و این را می دانست. بازگشت به بیمارستان ، او با عجله از طریق اپرا ، آن را به موقع تکمیل کرد. تا آنجا که ، گاهی اوقات ، این احساس عجیب و غریب وجود داشت ، هنگامی که من انجام می دادم ، او در چند سال گذشته روند خلقت را هدایت می کرد. احساس می کرد سوررئال است. مورفی می گوید این یک هدیه زیبا پس از مرگ نه تنها به همسرش بلکه به جهان است.