ایزابل آلنده: 'من به عنوان یک خارجی ابدی ، هیچ چیز را بدیهی نمی دانم'

ایزابل آلنده ، نویسنده 77 ساله شیلیایی تبار ، که خود را 'رمان نویس ، فمینیست و بشردوست' توصیف می کند ، زیرا نام خانوادگی خود را با افتخار حمل می کند و قبل از یک اثر جدید و آخرین رمان خود در شعر غرق می شود.

ایزابل آلنده می گوید من نویسنده داستان هستم اما در کارم از مهارت هایی که به عنوان روزنامه نگار آموخته ام استفاده می کنم.

گلبرگ بلند دریا
ایزابل آلنده
بلومزبری
336 صفحه
550 روپیه



انواع درختان افرا چیست؟

آخرین کتاب شما ، گلبرگ بلند دریا (بلومزبری) دارای عناصر قوی روزنامه نگاری و داستانی است. چقدر احساس می کنید امروز یک روزنامه نگار یا نویسنده داستان هستید؟



من نویسنده داستان هستم اما در کارم از مهارتهایی که به عنوان روزنامه نگار آموخته ام استفاده می کنم ، مانند انجام مصاحبه ، تحقیق ، ویرایش و غیره به عنوان روزنامه نگار ، مجبور بودم خوانندگان خام را به گردن بگیرم و آنها را علاقه مند کنم. پایان. وقتی رمان می نویسم این را فراموش نمی کنم. من می خواهم خوانندگان من با من بمانند و با داستان من درگیر شوند. همچنین ، من فکر می کنم که من کنجکاو روزنامه نگار در مورد جهان هستم ، بنابراین کتاب های من بر اساس تحقیقات دقیق است. اگرچه من به عنوان نویسنده رئالیسم جادویی برچسب خورده ام ، اما سعی می کنم واقعیت را با همه پیچیدگی های آن به تصویر بکشم.



برخلاف تصور اینکه رئالیسم جادویی یک ژانر آمریکای لاتین است ، شما همیشه بر این باور بوده اید که عناصر آن در ادبیات سراسر جهان یافت می شود. آیا هنوز دستگاه خاصی باقی مانده است که می تواند در زمان کنونی مثر واقع شود؟ یا آیا ما اکنون به واقع گرایی بیشتری نیاز داریم و به جادوی کمتری نیاز داریم؟



هنرمندان و نویسندگان می پذیرند که جهان مکانی اسرارآمیز است ، ما توضیحی برای همه چیز نداریم ، ما کنترل بسیار کمی داریم. وظیفه ما این است که روی ناشناخته ها بمانیم و سعی کنیم آن را تفسیر کنیم. این همیشه در جهان ، نه تنها در آمریکای لاتین ، نه تنها در گذشته ، جایی دارد. من اخیراً رمانی از Ta-Nehisi Coates ، رقص آب (2019) خواندم. این در مورد واقعیت وحشیانه برده داری است اما همچنین یک داستان جادویی است.



دو تا از بهترین آثار شما شامل اولین رمان شماست-خانه ارواح (1982) و ادای احترام غیر داستانی به دخترتان ، پائولا (1994). در اولی ، شما نامه هایی را برای پدربزرگ فوت شده خود نوشتید ، و در دیگری ، درباره از دست دادن دخترتان صحبت کردید. نوشتن این کتابهای عمیقاً شخصی چقدر دشوار بود؟

من اولین کتابم ، خانه ارواح ، را با سهولت ، به سرعت ، بدون برنامه ریزی یا حتی درک رمان بودن آن نوشتم ، فکر کردم این یک وقایع نگاری یا خاطرات است. من هرگز نقد کتاب نخوانده بودم یا کلاس نویسندگی شرکت نکرده بودم ، نمی دانستم که صنعت کتاب تقریباً یک میدان مین است. من دیگر هرگز آن اعتماد به نفس و بی گناهی را نخواهم داشت. نوشتن پائولا ، خاطرات دخترم ، دردناک اما ضروری بود زیرا به من کمک کرد تا بفهمم در آن سال وحشتناک بیماری او چه اتفاقی افتاده است و بپذیرم که تنها راه نجات او از زندان بدن بی حرکتش مرگ است.



شما سعی کردید به طور مشترک با همسر سابق خود ، نویسنده داستانهای جنایی ، کتاب بنویسید. سپس در کتابی دیگر ، با شریک زندگی خود همکاری نزدیکی داشتید تا به ذهن یک مرد برسید. مشارکت شرکای صمیمی در کار شما چقدر سخت یا آسان است؟



نماینده من این ایده را داشت که من می توانم با شوهرم یک رمان جنایی بنویسم. این اصلا کار نمی کرد یاد گرفتم که نمی توانم با شخص دیگری بنویسم. نوشتن برای من یک تلاش بسیار صمیمی و خصوصی است ، من حتی در مورد داستان صحبت نمی کنم یا نسخه خطی را به پایان نمی رسانم.

شما با سالوادور آلنده (رئیس شیلی ، 1970-73) خویشاوند هستید. با توجه به تمام اتفاقاتی که از سال 1973 در شیلی افتاده است ، خواهرزاده آلنده بودن چقدر سخت بوده است؟



اصلاً سخت نبوده است. من نام خانوادگی خود را با افتخار حمل می کنم. شاید در زمان کودتای نظامی در شیلی در سال 97 ، این مسئولیت بود ، اما هرگز تغییر آن یا استفاده از نام شوهرم به ذهنم خطور نکرد.



آیا نویسندگان باید سیاسی باشند؟ و صادقانه بگویم در زمانهای امروز در سراسر جهان ، آیا آنها حتی حق انتخاب دارند؟

نمی توانم به جای نویسندگان دیگر صحبت کنم. در رمانهای من ، مسائل سیاسی و اجتماعی اجتناب ناپذیری وجود دارد ، زیرا داستانهای من در واقعیت خاصی قرار گرفته اند. آنها در خلأی دست نخورده از حوادث جهان شناور نیستند. آخرین چیزی که در ذهن من وجود دارد این است که یک پیام یا موعظه ارائه کنم. این نقش داستان نیست با این حال ، شخصی که هستم ، ایده ها و احساسات من به وضوح بین خطوط و موضوعاتی که برای نوشتن انتخاب می کنم بیان می شود. به عنوان مثال ، سه رمان آخر من به مهاجران ، پناهندگان و آوارگان می پردازد که به دنبال پناهگاهی امن هستند. این سیاسی است



میلان کوندرا در سال 1985 در گفتگو با یک روزنامه نگار در فرانسه گفت که نویسندگانی که دور از خانه زندگی می کنند نباید فقط مهاجر شوند و بر جنبه 'آوارگی' در زندگی خود تمرکز کنند. آیا ایده یافتن 'خانه' یا در تبعید بودن بار روی زندگی نویسندگان می گذارد؟



بستگی به نویسنده و شرایط دارد. هیچ نظری برای احساس فرد در مورد جابجایی وجود ندارد. در مورد من ، دور شدن از کشورم بسیار مهم بوده است. تبعید مرا نویسنده کرد. اولین رمان من تمرینی برای نوستالژی بود. می خواستم دنیا و افرادی را که از دست داده بودم بازیابی کنم. من به عنوان یک مهاجر و یک خارجی ابدی ، هیچ چیز را بدیهی نمی دانم ، با دقت مشاهده می کنم ، گوش می دهم و س questionsال می کنم. اینگونه است که داستانهایم را دریافت می کنم.

شما به اسپانیایی می نویسید ، اما اکنون در یک کشور عمدتا انگلیسی زبان (ایالات متحده) زندگی می کنید. این چگونه بر کار شما تأثیر می گذارد؟

زندگی در آمریکا کار من را دشوارتر می کند. روی میز من چندین فرهنگ لغت و کتاب دستور زبان پیدا خواهید کرد. قبل از شروع کتاب جدید - همیشه در 8 ژانویه - یک هفته را به خواندن شعر به زبان اسپانیایی اختصاص می دهم. این ریتم ، طعم و غنای زبان من را باز می گرداند. وقتی نسخه خطی خود را برای نماینده خود در اسپانیا ارسال می کنم ، توسط شخصی بررسی می شود که مطمئن شود از جملات ترجمه شده از انگلیسی استفاده نمی کنم.

گیاهانی که گلهای سفید دارند